خلاصه ماشینی:
لحظههایی در خانة پروفسور محمودحسابی شیوا پروین عکاس: داود زرینگام نمای خانهموزة پروفسور حسابی (رجوع شود به تصویر صفحه) خانهموزة شادروان پروفسور محمود حسابی در شمیران، باغی است که طراوتش را از درگاه علم و معرفت و دانش و روشنایی وام گرفته است.
قبل از ورود به خانه کتیبهای کاشیکاریشده مزین به این کلام سعدی ذهن و زبان تو را به اعماق زبان و ادبیات فارسی میبرد: بهجان زندهدلان سعدیا که ملک وجود نیرزد آنکه دلی را زخود بیازاری شکوه و شرافت انسان در هر گوشه از خانة استاد چشم را به تماشا میخواند.
هرچه در این موزه جای گرفته است، قصهای دارد شنیدنی؛ در گوشهای سینی شمعهای تولد استاد را میبینی که استاد رسم نداشت در سالگرد تولدش آنها را به خاموشی بکشد و عمرشان را کوتاه سازد.
هیچ جانی در این خانه ضایع نگشت.
هیچ نامی فراموش نشد.
حتی خروس خانه را یادبودی است که از معرفت استاد در احترام نهادن به «بانگ» او، در سحرهایی که به آواز خروس چشم بر صبح گشوده است، حکایت دارد.
قابهای افتخار از نشانها و مدالها دیوارپوش موزه شدهاند.
اشتیاق بیپایان استاد حسابی به یادگیری و مطالعه، حتی در آخرین ساعات حیات، گواه محکمی است بر«دانشی مرد» بودن آن مرد!
حتی خلوتگاه استاد با دوستانش در آلاچیق سبز خانه از ابتکارات او بیبهره نمانده است.
و سرانجام در گوشهای نیز ساعت جیبی قدرشناس استاد را میبینی که، در همان ساعات و دقایقی که ضربان قلب استاد از تپیدن بازماند و ماند و همچنان مانده باغبان