چکیده:
نظریه اخلاقی علامه طباطبایی با استناد به توحید با نظریههای رایج غربی تفاوت جدی دارد. در نظریه وی خداوند غاییترین هدف در رفتار اخلاقی به شمار میآید؛ غایتی که به لحاظ مطلقیت کمال و زیبایی، سلوک اخلاقی هر انسانی را به سوی خود متوجه میکند. این نگرش با نظریههایی مانند فضیلتگرایی ارسطو و وظیفهگرایی کانت که عنصر حق به کلی در ارکان آنها نقشی ندارند، متفاوت است. دیگر آنکه خداوند بهطور ذاتی و فطری در انسانها وجود داشته و در نظریه فوق، وجه اصلی گرایش انسان به سوی اخلاق به شمار میآید. مسلما چنین دیدگاهی با سودگرایی افرادی مانند بنتام که وجه اصلی گرایش انسان را به سوی اخلاق، تمایلات مادی او و میل او به سود بیشتر میدانند، تفاوت اساسی دارد. سوم آنکه موضوع انقطاع ـ و لو بهصورت اندک ـ در نظریه علامه، لازمه یک رفتار اخلاقی دانسته شده است که این مطلب با خودگرایی اخلاقی بهطور صریح مخالف است. هر سه نکته فوق را میتوان وجوه اصل توحید دانست که در تمام نظریه علامه طباطبایی خودنمایی میکند.
There is a serious difference between Allama Tabatabai ethical theory، according to monotheism (Tawhid)، and western current theories. In his theory، God (Allah) is as an ultimate goal of ethical behavior. It is the ultimate goal which attracts the ethical conduct of anyone in terms of the absoluteness of perfection and beauty. This attitude is different from those theories that، truth element has not generally main role in their essentials; such as Aristotle's virtue ethics [theory] and Kant’s deontological ethics [theory]. Additionally، God exists in human congenitally and innately and that is the main feature of the human tendency toward morality in above theory. Surely، such a view is fundamentally different from utilitarianism [theory] of the people like Bentham، in which the main feature of the human tendency toward morality is his material desires to higher profits. Third، the subject of detachment of human form Allah، even in little scale، has been supposed as a necessity for a moral behavior in Allama theory that it is clearly 7 opposed to ethical egoism. All these [three] points can be supposed as the dimensions of monotheism (Tawhid) principle which can be seen in all over of Allama theory.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین موحد کسی است که بتواند حقیقت فوق را در وجود خود مستقر سازد بهطوریکه همانگونه که خداوند در عالم هستی یکی است، در زندگی و ابعاد مختلف آنکه از جمله آنها رفتارهای اخلاقی اوست، بهعنوان محوریترین موضوع مورد توجه قرار گیرد و هیچ غیری جایگزین آن نشود (سجادی، 1374، ص602 ـ 605).
نتیجه این مسیر آن است که انسان در پروسهای مهرآمیز، به خداوند که از ذات زیباخواهانه وی برمیخیزد به سوی قضایای اخلاقی راه مییابد و از زشتیها پرهیز میکند؛ انجام درست یک فعل اخلاقی نیز وقتی تحقق مییابد که آدمی نه برای کسب شهرت و افتخار یا منافع مختلف؛ بلکه تنها برای قصدی خداخواهانه به سوی افعال درست و فضایل حرکت میکند و این همان انگیزهای است که قرآن کریم در پی توصیه آن است و از دیگر نظریهها متمایز است (طباطبایی، 1417ق، ج1، ص371).
ایشان این موضوع را با توجه به فطرت زیباخواهانه انسان که او را بهطور ذاتی به سوی امور زیبا سوق میدهد، بیان میکند: «لأن الإنسان مفطور علی حب الجمیل» (طباطبائی، 1417ق، ج1، ص374) البته موضوع زیباییخواهی و ارتباط آن با اخلاق تنها از سوی علامه مطرح نشده و بسیاری از فلاسفه گذشته نیز به این موضوع اشاره کردهاند که شاید اولین شخصیت، افلاطون باشد (کاپلستون، 1375، ص392).
رابعا علامه در مسیر اخلاق به نوعی انقطاع توجه دارد که این موضوع با نظریههای خودگرا که انگیزه اصلی انجام رفتارهای اخلاقی را خود آدمی میدانند، معارض است."