چکیده:
هدف این نوشتار، بررسی شعر انتظار در دوره معاصر از دیدگاه عناصر بلاغی است. در این راستا با توجه به گستردگی این عناصر، از میان صنایع متعدد بدیعی و بیانی، تنها به کارکرد آرایه های بیانی در این نوع ادبی پرداخته شده است تا از این رهگذر میزان حضور کمی و کیفی چهار صنعت تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه در شعر انتظار ارزیابی شود. مسئله اصلی، چندی و چگونگی کارکرد این چهار عنصر بلاغی در نود قطعه شعر انتظار از بیست شاعر عصر انقلاب اسلامی است که نسبت به دیگر شاعران در این باره برجستگی بیشتری دارند. در بدنه اصلی نوشتار، هر کدام از آرایه های بیانی و زیرشاخه های آن ها در شواهدی از شعر شاعران یادشده، ارزیابی شده و در پایان، این نتیجه حاصل گردیده که در شعر آیینی به طور عام و در ادبیات انتظار به طور خاص، مانند دیگر انواع ادبی با وجود این که شبکه مفهومی بسیار غنی و ارجمند است، بخشی عمده از تاثیرگذاری اثر، مبتنی بر ادبیت متن و به ویژه عناصر بلاغت آفرین آن است.
The purpose of this paper is to examine the rhetorical layer of "Waiting poetry" of the waiting period in the contemporary poetry، with emphasis on expressive elements. In this way، four literary elements of simile، metonymy، metaphor، and allusion will be considered qualitatively and quantitatively in the Waiting poetry. The main issue is considering these four rhetorical elements in ninety poems of waiting by twenty poets in the era of Islamic Revolution. The chosen poets are more prominent than the other poets in this issue. The main body of the text، each expression arrays and directories on the evidence of the poets are mentioned، and evaluated. In the end، the result has been the ritual poetry in general، and Waiting literature in particular has a similarity with other literary types، even though the concept of such poetry is very rich and mighty. The similarity is that a critical part of any effective work is based on the literature elements of the text and it is especially rhetorical elements.
خلاصه ماشینی:
"مثالهایی از استعارۀ مصرحه با کاربردی طبیعتگرا در شعر انتظار: آفتاب، خورشید بر تن شب ریز سیل نور را آفتابا بر دلم لختی بتاب (محمودی،1369: 65) عزیزا دگر تا چه حد صبر و تاب برآ و بتاب ای بلند آفتاب (موسوی گرمارودی، بیتا: 60-61) طلوع میکند آن آفتاب پنهانی ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی (امینپور، 1372: 87) از نگاه ما که مشتاق نگاه گرم توست از چه پنهان ماندی ای خورشید جانپرور هنوز (وحیدی، 1381: 129-131) ماه به هفت پردۀ اسرار نور مستتری عیان نهای مه مستور، آشکار بیا (کاشانی، 1373: 74-77) گوهر دامان نرجس، شاهکار آفرینش نور رخشان امامت، ماه مینا خواهد آمد (همو: 81) از حجاب ابر غیبت ماه من پای رجعت نه به چشمان رکاب (محمودی، 1369: 65) گل، شکوفه نرگس، غنچه آنگه که بشکوفد آن گل بر شاخسار عدالت از طرف هر لالهزاری بانگ هزاری برآید (کاشانی، 1373: 11) گفتیگلاب نور بپاشد آدینه ای شکوفۀ نرگس ای آفرینش از تو گلافشان کی میشکوفد آن گل اعجاز؟ (همو: 58) گلی از گلشن سرمد آمد قائم آل محمد آمد (براتیپور ، 1369: 159) بهار در هوایت چون پرستوها دل ما ای بهار میزند در آسمان شوق بال و پر هنوز دیده بگشا ای بهار سبز نوروزی، که من دارم از لطف خدا احساس رویشگر هنوز (وحیدی، 1381: 131) تا بیایی ای بهار جاودانی، باغ جانم را خالی از فصل خزانی میکنم اما نمیآیی (همو، 1384: 47) باران آید به گوش از آسمان این است مهدی خیزد خروش از تشنگان این است باران (حسینی، 1363: 28) در استعارههای مصرحۀ اشعار مورد بحث، واژگان دیگری غیر از طبیعت نیز به کار رفته است که گاهی مفرد است مانند«بت» در بیت زیر از طهماسبی در مجموعۀ «عشق بیغروب» که استعاره از مهدی( است: بتی که راز جمالش هنوز سربسته است به غارت دل سوداییان کمر بسته است (طهماسبی، 1375: 39) یا «آینه» در این رباعی از سهیل محمودی در مجموعۀ «دریا در غدیر»: شود پر، سینه هر آدینه از آه نشد فارغ دمی این سینه از آه نگویم پیش تو افسانۀ غم مکدر میشود آیینه از آه (محمودی، 1365: 88) و گاهی هم به صورت یک ترکیب آمده است."