چکیده:
با توجه به اینکه نهادینه کردن باورهای دینی در سطح جامعه، مهمترین راهکار رویارویی با هجمههای گستردة فرهنگی است، میتوان پرسید که: نقش ولایت و رهبری، در نهادینه کردن این باورها در جامعه چیست.اثر پیش رو، در صدد تبیین اجمالی باورهای محوری توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد، و نقش آنها در تربیت دینی و نیز بیان نقش ولایت در نهادینهسازی آنها در سطح جامعه، و راهکارهای عملی آن، از دیدگاه قرآن است.نهادینه کردن باورها، نگرش توحیدی به مسائل، تنها خدا را مؤثر حقیقی دانستن، بر مبنای حکمت و مقتضای وجودی خود بودن وجود هر چیز، ضرورت پیروی از واسطههای فیض الهی، و نیز در نظر داشتن قیامت است، که ولی حق باید با بیدار کردن حس خداجویی در افراد، انذار و تبشیر، تزکیه و تعلیم، احیای روح تعبد و اطاعت جمعی و برپایی عدل در جامعه، و با بهرهگیری از همة نیروها، ابزارها، امکانات و روشها با این هدف بکوشد تا جامعه به مرتبهای از تربیت دینی برسد که باورهای مربوط در عمق جان و ذهن افراد و فضای عمومی جامعه رسوخ کرده و به تصدیق یقینی برسد. روش گردآوری اطلاعات، استنادی- تحلیلی است.
خلاصه ماشینی:
"نقش ولایت در نهادینه کردن نبوت و امامت از جمله وظایف حاکم جامعة اسلامی، نهادینه کردن جایگاه نبوت و امامت در جامعه است؛ زیرا برای افراد باید تبیین شود که چون انسان علم کافی به نیازها و راه رسیدن به کمال مطلق را در اعتقاد و عمل ندارد، نیازمند راهنمایی پروردگار است؛ یعنی کسانی که ولایت به امر دارند؛ اعم از هدایت تکوینی که در عمق جان انسانها نفوذ کرده و آنها را متحول سازد، و هدایت تشریعی که احکام و قوانین الهی را بر ایشان ابلاغ کند (جوادی آملی، 1378: 123).
نتیجه بحث ما تا کنون این است که اگر ولی حق، این اصول پنجگانه را در جامعه نهادینه کند و جامعه را به سوی یک جامعة توحیدی سوق دهد و ذهنها و رفتارها را به سوی خدا معطوف دارد و طوری در جامعه تفهیم نماید که هر چیز در موضع خودش و به مقتضای وجود آن چیز و عادلانه است؛ یعنی مقتضای وجودی کار خیر، جزای خیر و کار بد، جزای بد را نتیجه میدهد و نیز اینکه بدون ولایتپذیری و اطاعت از خدا، رسول و جانشینان ایشان، هدایت به سوی قرب الهی ممکن نیست و بدون توجه به معاد، هدایت به سوی تکامل بیهوده خواهد بود؛ چرا که دنیا ظرفیت دادن پاداش اعمال به حد کمال را ندارد.
8. سیرة عملی ولی و نهادینه شدن باورها راهکارهای یادشده چون: بیدار کردن فطرت خداجویی و انذار و تبشیر، زمانی اثربخشاند که ولی حق خود معتقد به آنها باشد؛ یعنی معتقد باشد که فقط خداوند خالق و مدبر همة موجودات، فعل و انفعالها بوده و تنها او سزاوار پرستش است و انسان در برابر او فقیر محض، و خدا غنی بالذات است."