چکیده:
مکتبحیاتبخش اسلام به مقولة اعتدال و عدالت بشری توجة ویژه دارد. در فرهنگ غنی اسلام، عدالت بهمعنای قرار دادن هر چیزی در جای خود است، جاییکه براساس قابلیتها و استحقاقها تعریف شده است. دین مبین اسلام، باتوجهبه اینکه از منبع لایزال الهی سرچشمه گرفته است، نهتنها در عرصة عمل برای چگونگی اجرای اعتدال قانون و دستورالعمل دارد، بلکه به تبیین مبانی و شالودههای فکری و نظری اعتدال نیز توجه داشته و به آن پرداخته است، مواردی همچون اعتدال در نظام هستی، حکیم و عادل بودن خالق هستی، و اعتدالگرایانه بودن قوانین تشریعی دین. از اموری که در اسلام مورد اهتمام جدی است، مسئلة حکومت و حاکمان اسلامی میباشد. تشکیل حکومت در اسلام برای برقراری عدالت در جامعه است و یکیاز مهمترین شروط اسلام برای حاکم اسلامی احراز مسئلة اعتدال است. پژوهش پیشرو مبانی اعتدال در حاکمیت را از منابع اولیة اسلامی باتوجهبه آیات و روایات مطرح و بررسی میکند و در صدد پاسخگویی به این پرسش است که مبانی اعتدال و عدالت برای حاکمیت در اسلام چیست؟ چگونگی درک عدالت و انتقال آن بهصورت دانش و شناخت خداوند بهعنوان «امرکننده به عدل» و «بهپادارندة عدل و اعتدال»، اساسیترین معرفت نظام هستی است و نظام خلقت انسانی براساس اعتدال بنا نهاده شده است و اوست که با رعایت اعتدال در صفات اخلاقی به تکامل میرسد. جامعة بشری هم باید در همة ابعاد براساس اعتدال حرکت کند تا تبدیل به آرمانشهر اسلامی گردد. دراینصورت، اعتدال در جامعة بشری تبدیل به ارزش میشود و حکومتها و حاکمان میکوشند این رویه را در ارتباط با مردم و جامعة بینالملل در پیش گیرند و از منفعتطلبی و یکجانبهگرایی بپرهیزند.
خلاصه ماشینی:
"حتی قرآن کریم در مورد مسائل اقتصادی جامعة انسانی میفرماید: «و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الأرض و لکن ینزل بقدر ما یشاء إنه بعباده خبیر بصیر (شوری: 27)؛ هرگاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم میکنند؛ ازاینرو، بهمقداری که میخواهد [و مصلحت میداند] نازل میکند، که نسبتبه بندگانش آگاه و بیناست!» بنابراین، خلقت جهان هستی بر اساس عدل و اعتدال است و خداوند سبحان به هر موجودی آنچه نیاز داشته عطا نموده است و موجودات عالم بر اساس این تدبیر الهی (اعتدال) به وظایف خود عمل میکنند.
اگر عدالت و اعتدال را امری واقعی دانستیم و از طریق حس و تجربه ـ که یکی از راهها و ابزارهای گوناگون برای کسب معرفت و شناخت است ـ جهان و آفرینش آن را دارای نظمی خاص یافتیم و از طریق عقل ـ که یکی دیگر از راهها و ابزارها گوناگون برای کسب معرفت و شناخت است ـ دریافتیم که وجود این نظم بدون آفرینندهای حکیم و مدبر امکانپذیر نمیباشد، آنگاه براساس وحی به این شناخت دست خواهیم یافت که آن آفرینندة حکیم و مدبر خداوند متعال است و اینکه چون خود عادل و موصوف به صفت عدل است بهگونهای حکم رانده که ظهور این صفت در جهان آفرینش به صورت خلقتی منظم و متعادل است که هر چیزی به طور حکیمانه در سر جای خود قرار گرفته است.
اینکه چرا عدالت و اعتدال برای انسان هدف و آرمان مطلوب و ارزش شمرده میشود را میتوان، براساس نگرش هستیشناسی و انسانشناسی، اینگونه توضیح داد: چون انسان موجودی دارای سرشت الهی و مجهز به فطرتی حقجو و حقطلب و نیز حاکم بر خویشتن و آزاد از جبر طبیعت و جبر محیط و جبر سرشت و جبر سرنوشت است، ارزشهای انسانی در انسان اصالت دارد؛ یعنی بالقوه بهصورت سلسلهای از تقاضاها در سرشت او نهاده شده است؛ انسان به موجب سرشتهای انسانی خود، خواهان ارزشهای متعالی انسانی است."