چکیده:
نسبیتگرایی، جوهر ستیزی و نفی هرگونه ذات مطلق که نقطه نهایی ارجاع است سه شاخصه اصلی نظریه گفتمان محسوب میشوند که لاجرم نگاهی غیرثابت و متحول به هویت انسانی دارد. با این حال نظر به مصرحات دینی نمیتوان نقش زمان و مکان را آنگونه که در نظریه گفتمان مؤکد است در قوام هویت انسانی نادیده گرفت. لذا مقاله حاضر از یک سو مدافع جوهرگرایی در هویت انسانی و ارجاع آن به ذاتیات مطلق است و از سوی دیگر به نقش زمان و مکان درقوام هویت می پردازد . از نگاه مقاله حاضر این قدرتهای سیاسی مستقر هستند که نقش موسس و حافظان گفتمانها را ایفا می کنند. مسأله اصلی این است که چگونه هویت معنوی انسان در عرصه گفتمان ها با اوصاف نسبیتگرایی، جوهر ستیزی و بنیان ستیزی متبلور شده و ماندگار میگردد. لذا مقاله حاضر ضمن ارائه تعریف مفاهیم، نظریه مختار خود که همان جمع بین گفتمان وجوهرگرائی است را ارائه میدهد و در نهایت به توصیف هویت معنوی انسان میپردازد.
Relativism، anti-essentialism and rejecting any kind of absolute essence which is the final point of reference، are as three criteria of theory of Discourse that considers human identity as a temporal and changeable fact. While، by considering religious teachings، it is possible to ignore the role of space and time in forming human identity as it is emphasized on discourse theory. Therefore، this paper supports essentialism in human identity and refers it to absolute essence، from one hand، and pays attention to the role of time and space، from other hand. For this paper، political powers play the constitutional and preserving roles of discourses. Hence، the main question is that how human spiritual identity is sustained and manifested for encountering to substantialistic or relativistic discourses. Then this research by introducing some new conceptions، tries to give its selected theory that integrates discourse theory and essentialism and finally explains human’s spiritual identity.
خلاصه ماشینی:
در اینجا«کیستی من» پاسخ خود را در «من خدا هستم»که حاصل سیر و سلوکی از مرحله انانیت به مرتبه هویت و از آنجا تا مقام وحدت بالا است جستجو می کند و در این حالت « فرد احساس وجود دارد و در عین حال ندارد.....
در نگاه و نظر دینی اگر چه هویت انسان در اساس متفاوت است از رویکردی که در اندیشه مدرن به او شده است؛ ولی در وجه گوهر گرایانه هویت انسان واجد اشتراکاتی با نظریه مدرن در باب هویت انسان است، یعنی همان وجهی که مبین عدم تغییر پذیری هویت انسان بر اساس مقتضیات اعصار و امصار است.
به نظر میرسد کارکرد اصیل قدرت سیاسی در این بین نزدیک کردن هویت اجتماعی انسان با هویت آرمانی او است.
اینکه انسان معلول زمان و مکان است به این معناست، اگر انسان نسبت خود را با علت العلل ترمیم نکند که این خود مجاهده و مراقبهای به قدمت عمر یک انسان دارد درگیر نسبیت و تلون میشود وآنگونه که رفت به تعبیر امام علی نه دلش به نور ایمان روشن است و نه متکی به رکنی وثیق است و لذا ریسمان هویت خود را به ناعقان قدرتمند سپرده است (نهج البلاغه، کلمات قصار،1146).
از این رو هویت به معنای وجه شناسایی انسان در ذات خود واجد ویژگیهای گوهری و ثابت است.
به جهت داشتن فطرت که معین کننده چیستی انسانی است، ولی در عمل هویت یا کیستی او بستگی به حفظ و پرورش این امانت الهی وجودی خود در گستره اجتماعات بشری وگفتمانهای سیاسی مسلط دارد.