چکیده:
هدف این مقاله بررسی رابطه بین فرهنگ راهبردی و راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی است. رژیم صهیونیستی از زمان تاسیس و غصب سرزمینهای اسلامی تاکنون بارها کشورهای اسلامی را مورد تجاوز قرار داده یا آنها را به حمله نظامی تهدید نموده است. رژیم صهیونیستی طی این مدت همواره از راهبرد نظامی مشخص و ثابتی استفاده کرده است گویی که ما با یک الگوی ثابتی از تفکر و اقدام در راهبرد نظامی این رژیم مواجه هستیم. ازاینرو این مقاله درصدد بررسی دلیل اتخاذ این راهبرد نظامی مشخص از منظری متفاوت با نگرش نظامی است. نویسنده معتقد است که دلیل اتخاذ راهبرد نظامی مشخص از سوی رژیم صهیونیستی را باید در عوامل فرهنگی خصوصا فرهنگ راهبردی این رژیم جستجو نمود. بر این اساس، مقاله حاضر ابتدا به بررسی نقش فرهنگ راهبردی در اتخاذ شیوه جنگ میپردازد. آنگاه عناصر و مولفههای فرهنگ راهبردی رژیم صهیونیستی را مورد بررسی قرار میدهد و در نهایت تاثیر این مولفههای فرهنگی بر راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی نشان داده میشود.. این مقاله برای آزمون فرضیه خود از روش توصیفی- تبیینی استفاده کرده است و با استفاده از منابع کتابخانهای و اینترنتی نشان میدهد که این فرهنگ راهبردی سبب گردید که خصومت بین رژیم صهیونیستی و همسایگانش به یک امر تقریبا دائمی تبدیل گردد.
This paper examine the impact of strategic culture of the Zionist regime on its military strategy. The Zionist regime occupied Islamic lands especially after 1967 war and threatened them with a military strike repeatedly. The Zionist regime has used a definite and consistent military strategy as if we were facing a steady pattern of thinking and action on the military strategy of the regime. Hence, this paper seeks to examine the reason for adopting this specific military strategy from a different perspective on military attitudes. The present article believes that the reason for the adoption of a certain military strategy by the Zionist regime should be sought in cultural factors, especially the strategic culture of Zionist regime. Accordingly, the present article first explores the role of strategic culture in adopting a style of war. Then the elements and components of the strategic culture of the Zionist regime are expressed and are shown finally the impact of these cultural components on the military strategy of the Zionist regime.
خلاصه ماشینی:
فرهنگ راهبردي، راهبرد نظامي، اسرائيل ، حمله پيش دستانه ، حمله پيش گيرانه مقدمه رژيم صهيونيستي از زمان تأسيس در سال ١٩٤٩ تـاکنون بارهـا کشـورهاي همسـايه و حتـي کشورهاي پيراموني خود را مورد حمله قرار داده و يا آن ها را علناً بـه حملـه نظـامي تهديـد کـرده است ؛ گويي که برخورد نظامي اولين و آخرين ابـزار ايـن رژيـم بـراي حـل مسـائل و بحـران هـاي خارجي ميباشد.
رژيـم صهيونيستي با استفاده از اين راهبرد نظامي نه تنها توانست بقاي خود را در يـک محـيط امنيتـي بسيار مخاصمت آميز حفظ کند بلکه توانست بسـياري از سـرزمين هـاي کشـورهاي اسـلامي را بـه اشغال خود درآورده و با ايجاد شهرکهاي يهودي نشين در مناطق اشغالي، حضور خـود را تثبيـت سازد و از اين مناطق اشغالي به عنوان خطوط دفاعي خود استفاده نمايد.
ازاين رو، مقاله حاضر ابتدا به بررسي فرهنگ راهبردي و تأثير آن بر راهبـردي نظـامي ميپردازد و در بخش دوم عناصر فرهنگ راهبردي رژيم صهيونيستي مورد بررسي قرار ميگيـرد و درنهايت ضمن بررسي تهديدات رژيم صهيونيسـتي تـأثير ايـن فرهنـگ راهبـردي بـر اتخـاذ راهبردهاي نظامي اين رژيم نشان داده ميشود.
کشورها خصوصاً قدرت هاي بزرگ معمولاً راهبردهاي مشابهي مانند موازنه قوا، بازدارندگي، خلع سلاح را به عنوان راهبردهاي نظامي خود انتخاب مينمايند؛ اما بتدريج اين نگرش مطرح شد که ايده هاي راهبردي و رفتارهاي راهبردي بيش از آن که ناشي از موضوعات نظامي باشد محصـول فرايندهاي سـاخت اجتمـاعي اسـت و حتـي برخـي ادعـا نمودنـد: "راهبـرد خـوب مبتنـي بـر جامعه شناسي و مردم شناسي خوب است " (١٩٩٩٥٤,Gray).
رژيم صهيونيستي يک کشـور کوچـک اسـت کـه فاقد عمق راهبردي و موانع طبيعي براي دفاع از خود ميباشد و زيرساختارهاي جمعيتي، صـنعتي و نظامي آن نسبتاً متمرکز هستند و در دسترس ارتش هاي کشورهاي عربي قـرار دارنـد.