چکیده:
در بررسی سیر جریان عقلگرایی در جهان اسلام معمولا به بررسی چالشهای جریان عقلگرایی با گروههای ظاهرگرا، متکلمان اشعری و صوفیه پرداخته میشود و کمتر به بررسی و مقایسه جریانهای مدافع عقل با یکدیگر اقبال میگردد. در میان جریانهای مدافع عقل، دو سنخ خردورزی خودبنیاد و خردورزی وحیباور جایگاه موثرتری دارند. زیرا در گفتگوی این دو سنخ از خردورزی است که نیازهای متقابل عقل و دین به هم آشکار میشود و گفتگوها از جدلهای صنفی فاصله گرفته و به گفتگوی واقعی نزدیکتر میگردند. هدف این نوشتار بررسی مواضع خلاف و وفاق خردورزی ابوحاتم رازی، احمدبنحمدان (ف.322 ﻫ .ق) و محمد بن زکریای رازی (ف.313 ﻫ .ق) بعنوان نمایندگان خردورزی خودبنیاد و خردورزی وحی بنیاد در قرن سوم و چهارم هجری است. این دوره اهمیت زیادی در تاریخ تفکر اسلامی دارد، زیرا در این دوره است که گفتمانها و مکاتب فکری شکل میگیرد و نظریهها و مرزبندیها ظهور و نمود مییابد.فروکاستن اختلاف عقلگرایی ابوحاتم و محمدبن زکریای رازی به اعتقاد یا عدم اعتقاد ایشان به ضرورت نبوت، یک مقایسه بسیار سطحی است که مولفهها و ماهیت عقلگرایی ایشان را بیان نمیکند. نوشتار حاضر در پی این است که ریشههای دورتر و اصلی این اختلاف را واکاوی نماید و تصویری از روش عقلگرایی و نظام معرفتی هریک ارائه دهد
خلاصه ماشینی:
مقصود از خردورزی خودبنیاد در این متن، گونهیی از تفکر نیست که منکر امکان معرفت مابعدالطبیعی و یا در پی اصالت بخشیدن به انسان و زندگی اینجهانی است و همچنین مقصود اشاره به این بحث نیست که عقل حجیت ذاتی داشته و حجیت خود را از دین نمیگیرد؛ بلکه بطور مشخص مراد از خردورزی خود بیناد در اینجا آن نوع خردورزیی است که در عین اعتقاد به خدا و معاد و اصالت داشتن زندگی پس از مرگ، معتقد است که تنها منبع معرفتی برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، عقل است و انسان به منبع معرفتی بیرون از تواناییهای ادراکی خود ـ یعنی وحی ـ نیاز ندارد.
( 241 ) شواهد فراوانی دال بر موافقت زکریا با نظریه سعادت فلاسفه وجود دارد؛ مثلا وی در توصیف کمال مطلوب برای نوع انسانی تصریح میکند: کمال مطلوبی که در پی آن موجود شده و بسمت آن رهسپاریم، تحصیل لذات جسمانی نیست، بلکه طلب علم (نظرورزی) و بکار داشتن عدل (عمل) است.
اهمیت متن و تفسیر در نظرورزی خاص ابوحاتم، به دو صورت خود را نشان میدهد: یکی آنکه چون تفکر برای او بیشتر در قالب و صورت تفسیر است، او اغلب مواد استدلالهایش را از امور واقعی اطرافش میگیرد و از ادلههای انتزاعی و مفهومی صرف فاصله میگیرد؛ متن اعلام النبوة مشحون از استدلالهایی است که در آنها ابوحاتم به زندگی واقعی و آنچه بالفعل موجود است تمسک میجوید و از استدلال مبتنی بر فروض یا مفاهیم انتزاعی قطع نظر از مصادیق بیرونی آنها پرهیز میکند و اغلب اتخاذ هیمن شیوه است که سبب میشود مناظره به نفع او و سکوت زکریا ختم گردد.