چکیده:
ادبیات و تاریخ دو شاخه از علوم انسانی هستند که رابطه تنگاتنگی با یکدیگر داشته و دارند. چنان که ادبیات فارســی در بســتر تاریخ شــکل گرفته و تطور یافته ، تاریخ ایران نیز در آینه ادبیات و شاخه ها و گرایش های مختلف آن منعکس گردیده ا ست . بن مایه های اصلی ادیبان در حوزه های شعر، نثر، طنز و صنایع و بدایع ادبی غالبا در تاریخ و حوادث و رویدادهای تاریخی یافت میشد. براین اساس حوادث و حواشی تاریخی از محرکین ا صلی ادیبان در خلق آثار ادبی به شمار میروند. از سوی دیگر مورخین نیز در تالیف و تدوین آثار خود، هیچگاه از بکارگیری ادبیات و ظرایف ادبی بی نیاز نبوده اند. به دلایل و انگیزه های مختلف آنان آثار تاریخی خود را در قالب های مختلف ادبی به رشــته تحریر در میآوردند. خلاصــه اینکه میتوان گفت فهم و شناخت ادبیات فار سی مستلزم آ شنایی با تاریخ ایران ، و مطالعه و باز سازی تاریخ ایران نیز مستلزم آشنایی با ادبیات فارسی میباشد.
خلاصه ماشینی:
"در بخشی از این قصیده آمده است : به ســـمرقند اگر بگذری ای باد ســـحر نــامــه اهــل خراســــان بــه بر خــاقــان بر نا مه ای مطلع آن رنج تن و آ فت جان نــامــه ای مقطع آن رنج تن و ســـوز جگر نــامــه ای بر ر قمش آه غر یبــان پیــدا نامه ای در شـــکنش خون شـــهیدان مضـــمر خبرت هست کزین زیر و زبر شوم غزان نیست یک پی ز خرا سان که نشد زیر وزبر؟ خبرت هست که از هر چه درو خیری بود در همــه ا یران ا مروز نمــانــدســــت ا ثر؟ بر بزر گان ز ما نه شـــده خردان ســـالار بر کریمــان جهــان گشـــتــه لئیمــان مهتر (دیوان انوری، ١٠٥-١٠٦) عبید زاکانی تأثر خود را از پریشانی اوضاع و احوال و آشفتگی روزگار و جنگ های / خانگی جلایریان و مظفریان و سایر فتنه ها و آشوب هایی که در آن روزگار مردم بی گناه ایران را به ستوه آورده بود، چنین بیان کرده است : ر و ضع روزگار نظر کن به چشم عقل احوال کس مپرس که جای سوال نیست ر موج فتنـه ای کـه خلایق فتـاده انـد فر یاد رس بجز کرم ذوالجلال نیســـت جانم فدای خاطر صـــاحبدلی که گفت «شیراز جای مردم صاحب کمال نیست » (زاکانی، ١٣٢١: ١٠٠) شاید هیچ نوشته تاریخی نتواند وضع اجتماعی ایران را به خوبی این چند بیت شعر عبید زاکانی بیان کند."