چکیده:
نگاه تعليمي و روشآموزي به روايات تفسيري از اركان اصلي روششناسي تفسير الميزان است. درواقع اين نگاه نگرشي تحليلي به متون رواييِ مرتبط با مضامين و مفاهيم قرآني است كه درصدد كشف چگونه تفسير كردن قرآن با استفاده از قول و عمل تفسيري پيشوايان دين است. اين نگاه با تحليلي انتقادي به رويكرد جريان تفسير روايتگرا همراه است و به شواهد نقلي و غيرنقلي متعددي تكيه دارد. در اين ميان القاي اصول از سوي پيشوايان دين و ضرورت تفريع بر آن اصول، كه مضمون برخي شواهد نقلي است، قابل توجه ميباشد. افزون بر مباني و شواهد نقلي، شواهد تحليلي تاريخي و كلامي نيز اين نگاه را پشتيباني ميكند. بر پاية اين نگاه روايات تفسيري نقشي تعليمي دارند و مفهوم تعليم نيز نه بهمعناي آموختن مفاهيمي فراتر از فهم و دريافت مخاطبان، بلكه بهمعناي آموزش مفاهيمي است كه براي مخاطب قابل درک و قابل استناد به ظاهر قرآن باشد. از منظر علامه پيشوايان دين نهتنها آموزگاران سادة مفاهيم قرآن كه بهمثابه معلمان روش تفسير معرفي ميشوند.
خلاصه ماشینی:
نکتة درخور تأمل آن است که برخی روایتگرایان در حوزة فقه احکام شرعی تا حدودی نگاه روششناختی به روایات را مد نظر داشتهاند و نکات روششناختی فراوانی از ظاهر روایات استخراج کردهاند؛ مثلا در مباحث نظری مربوط به اصول و قواعد فقهی، فیض کاشانی در الاصول الاصیله، از قریب به بیست اصل کلی روایی بحث میکند که در مقام استنباط احکام شرعی بهکار میرود؛ البته ایشان تصریح میکند که این اصول فراوان است و نمونههای مزبور تنها بخشی از آنهاست (فیض کاشانی، 1387، ص92-110)؛ برای نمونه میتوان از اصل پنجم کتاب وی یاد کرد که در ضمن آن چنین مینویسد: «امامان( اصولی را مطابق عقل صحیح به ما آموختهاند و به ما اجازه دادهاند که آن اصول را بر فروع و شاخههایش تطبیق کنیم و بدینگونه ابواب علم را بر ما گشوده و راههای شناخت احکام را برایمان تسهیل نمودهاند».
تأکید بر نگاه روششناختی به روایات تفسیری، افزون بر مبانی و شواهد نقلی، در این نکتة تاریخی نیز ریشه دارد که ظاهرا پیامبر و امامان( افزون بر قرائت و تبلیغ متن آیات قرآن و پاسخ به پرسشهای تفسیری مردم و رفع برخی شبهههای موجود و نیز بیان تفاصیل ناگفتة قرآن، درصدد ارائة توضیح و تفسیر همة آیات و مفاهیم قرآنی به صورت رسمی نبودهاند.