چکیده:
این مقال، شرحی است بر مناجات ذاکرین امام سجاد علیه السلام. در یکی از فرازهای این دعا، امام علیه السلام به طلب آرامش و سکونت دل با یاد خدا اشاره دارند؛ زیرا اضطراب، نگرانی و دلواپسی لازمه زندگی دنیایی است. یاد خدا، بالاترین لذایذ است. وقتی انسان به عمق این لذت پی می برد، از اشتغال به لذایذ گذرای دنیایی به درگاه خدا دل به شکوه گشوده، استغفار می کند.
از سوی دیگر، یاد خدا دوطرفه است، این گونه نیست که فقط ما باید به یاد خدا باشیم؛ خدا نیز هرگز از ما و احوالمان غافل نیست. این یاد دوسویه، لذتی بی نهایت برای انسان دارد؛ اینکه ما بدانیم خالق و خدای مهربانمان نیز به یاد ماست و لحظه ای از رحمت و برکات خود نسبت به ما دریغ ندارد، لذتی مضاعف دارد.
The present paper seeks to elucidate Imam Sajjad’s words in his supplications of invokers. In one of the phrases of this supplication، Imam Sajjad (peace be upon him) refers to seeking the tranquility of heart by God’s remembrance، because anxiety، worry and uneasiness are the necessities of worldly life. God’s remembrance is the highest pleasure. When man realizes the depth of this pleasure، he complains about his engagement in passing worldly pleasure and asks pardon of God.
On the other hand، God’s remembrance is two-way. This is not such that only we remember God. God is never inattentive to us and our conditions. This two-way remembrance has an infinite pleasure for man. If we know that our kind creator and God remembers us and never denies his blessings and mercy from us، we will have additional pleasure
خلاصه ماشینی:
"آن گاه با توجه به آنکه انسان در یادکرد خداوند نیز محتاج اوست و تا توفیق و عنایت الهی نباشد، انسان توان انجام یاد و ذکر خداوند را ندارد و دلش متوجه خداوند نمی شود، امام در مقام استعانت از خدا برای انجام ذکرش، در فراز دوم مناجات خویش می فرمایند: «إلهی فالیهمنا ذکرک فی الخلاء والملاء»؛ خدایا، تو خود ذکرت را به ما الهام کن و به ما توفیق بده که در خلوت و جلوت و در شب و روز و در ظاهر و باطن به یاد تو باشیم.
آن گاه خداوند برای تقویت انگیزه بنده در اطاعت فرمان او، علاوه بر آنکه خبر می دهد که یاد او باعث اطمینان و آرامش دل می شود، وعده داده است که اگر ما او را یاد کنیم، او نیز ما را یاد می کند که این خود بالاترین شرف و افتخار برای انسان است.
حال با توجه به آنکه آن وجود مقدس، خود، بنده خدا و سرتاپا نیازمند به اوست و همه کمالات و فضایلش را از او کسب کرده است و به هیچ وجه کمالات او را نمی توان با کمالات نامحدود خداوند مقایسه کرد، آیا کرامت و افتخاری بالاتر از این وجود دارد که خداوند دارای کمال مطلق و مبدأ همه خوبی ها و برخوردار از رحمت بی نهایت، از انسان یاد کند و او خود دراین باره بفرماید: «یابن آدم اذکرنی فی نفسک أذکرک فی نفسی؛ إبن آدم اذکرنی فی خلاء؛ أذکرک فی خلاء؛ ابن آدم اذکرنی فی ملإ أذکرک فی ملإ خیر من ملئک» (حرعاملی، 1384ق، ج 7، ص"