چکیده:
جمهوری خلق چین به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان که از سویی برخوردار از فناوریهای مؤثر و از سوی دیگر دارای حوزه تمدنی متفاوت از غرب است ، از جمله کشورهایی محسوب میشود که همواره در سیاست خارجی جمهـوری اسلامی ایران از جایگاه ممتازی برخوردار بوده است . افزون بر این ، نیاز رو به افزایش چین به منابع انرژی فسیلی، روابط تاریخی دوستانه ایران و چین به همراه مخالفت چین با سیاست های یکجانبه گرایانه آمریکا از دیگر عواملی هستند که در ظاهر به نظر میرسد میتوانند تکوین روابط راهبردی ایران و چین را تسهیل کنند. با این وجود به نظر میرسد روابط دو کشور به واسطه نحوه تفکر رهبران نسل چهارم و پنجم چین همواره دستخوش فراز و نشیب هایی بوده است ، به گونه ای که این روابط در حوزههای انرژی و اقتصاد محدود شده است . این پژوهش با مفروض گرفتن ایـن نکتـه کـه روابـط اقتصادی ایران و چین بویژه در حوزه انرژی طی سالهای پس از جنگ سرد افزایش قابل ملاحظه ای یافته است ، میکوشد تا امکانات و تهدیدات و فرصت های ناشی از این رویداد را با تمرکز بر مطالعه منابع و اسناد چینی مربوط به انتخابهای استراتژیک بین المللی چین در قرن ٢١ در دوره موسوم به خیزش صلح آمیز در سیاست خارجی چین مـورد بررسـی و سنجش قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که ایران در انتخابهای نوین چین واجد چه میزان ظرفیـت اسـتراتژیک است ؟ مقاله ضمن بررسی نگاه چین به نظام و امنیت بین المللی پس از جنگ سرد و با بهرهگیـری از آمـار و دادههـای مستند، این فرضیه را مورد بررسی قرار خواهد داد که : «به نظر میرسد الزامات معرفتی و راهبردی در دکتـرین خیـزش صلح آمیز چین ، با وجود بازتولید عناصر هویتی و معرفتی مستقل از غرب، مانع از تحقق سطح عالی روابط بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین در کوتاه مدت و میان مدت خواهد بود».
خلاصه ماشینی:
"از دیدگاه رهبران چین در صورتی که شرایطی که بقای کشور را تهدید میکند، به وجود نیاید باید همواره تمرکز را بر روی مدرنیزه کردن و نوسازی قرار داد در همین حال، در فرایند پیشرفت کشور، ساخت و ساز دفاعی نیز همواره یک مسأله حساس به شمار میرود و چین به عنوان کشوری که از بزرگترین ارتش دنیا برخوردار است گسترش نیروی دفاعی را همواره مورد توجه قرار داده است و اگرچه هزینه نظامی دولت چین به صورت فزاینده در حال رشد است ، اما میزان دقیق این هزینه ها و زمان استفاده از این تجهیزات نظامی هنوز نامعلوم است ؛ در مورد مسأله انتخاب استراتژی درونگرایی یا برونگرایی در فرایند توسعه اقتصادی چین نیز به نظر میرسد داخل شدن به بازار بین المللی ، گسترش بیوقفه تجارت خارجی، گسترش روز افزون سرمایه گذاری خارجی و جذب سرمایه های خارجی همگی غیرقابل اجتناب میباشد؛ مجموعه موارد مذکور منجر به طرح این پرسش میشود که راهبردهای بین المللی چین طی دهه های آینده بر چه موازینی استوار است و در عین حال جایگاه ایران در راهبردهای بین المللی چین در قرن ٢١ چگونه خواهد بود؟ مقاله در پاسخ به این پرسش با استناد به آمار و دادههای مستند و همچنین با بهرهگیری از آموزههای روش تحلیل گفتمانی در بررسی نظریات استراتژیست های چینی ضمن بررسی دکترین خیزش صلح آمیز چین ، انتخابهای نوین استراتژیک چین ، این فرضیه را مورد آزمون قرار خواهد داد که «به نظر میرسد الزامات معرفتی و راهبردی دکترین خیزش صلح آمیز چین ، با وجود بازتولید عناصر هویتی و معرفتی مستقل از غرب، مانع از تحقق سطح عالی روابط بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین در کوتاه مدت و میان مدت خواهد بود»."