چکیده:
رمان تاریخی و کوتاه «آن مادیان سرخیال» اثر محمود دولتآبادی، برشی از زندگی امرؤالقیس، شاعر عاشقانهسرای دوران جاهلی و شرح ماجرای یک خونخواهی قبیلهای ـ عاطفی است. نویسنده در قالب این رمان، یک شبه افسانة تاریخی را با دنیای امروز پیوند داده است. از جنبة زبان روایت، این رمان با مایه داشتن از نثرهای کلاسیک، از دیگر رمانهای دولتآبادی متمایز شده است. زبان انتخابی او در این رمان، کاملا با فضا و عصر دور افتاده و تاریک داستان (عصر جاهلی عرب) هماهنگ است. باستانگرایی و بروز مایههای نثر مرسل و نثر بینابین (در دو حوزة واژگانی و نحوی)، کوتاهی جملهها، تأثیرپذیری واژگانی و تعبیری از زبان و ادب عربی، ترادف و تضاد، تکرار (واژه، جمله، مضمون)، وجود مکرر خط تیره (در نقش توصیف، بدل و ...)، استفاده از آهنگ و وزن شعری، ترکیب و واژهسازیهای ابتکاری، کلمات گویشی و عامیانه، بهرهگیری از ادبیات کهن و نو فارسی، فضاسازیهای جدید با استفاده از تجربههای سینمایی و تئاتری نویسنده، تلفیق فضای کهنه و نو (زمان روایت)، گفتگو با اشیاء و حیوانات و نیز سهوهای نگارشی از مهمترین ویژگیهای سبکی و زبانی در بطن این رمان کهنگرا و نزدیک به شعر هستند. دولتآبادی با استفاده از عناصری از واقعیت و خیال و خروج هنری از زبان معیار، به شیوة نویسندگانی همچون ابوالفضل بیهقی، ابوعلی بلعمی و برخی نویسندگان معاصر، اثری نو ـ کهن در عرصة رمان فارسی معاصر پدید آورده است. این پژوهش با روش توصیفی و کمی، ویژگیهای رمان مذکور در حوزة زبان روایی داستان را بررسی و تحلیلی کوتاه از هر بخش ارائه کرده است.
خلاصه ماشینی:
"دولت آبادی به ندانستن زبـان بیگانـه معتـرف است و آشنایی خود با ادبیـات جهـانی و تأثیرپـذیری از آن را بـه واسـطۀ مترجمـان خودمـان می داند٤ (رک؛ همان : ٢٤٥) او دربارة انگیزة خود در نوشتن این داستان می نویسد: «در سـلوک رسیدن به نام «قیس » بود که برخوردم به شخصیت نسبتا روشن تری از «امرؤالقیس »، شـاعری که پنداری گنگ از او داشتم ، از روزگار جوانی خود، هم آن زمان که معلقـات سـبعه (سـبع ) را خوانده بودم به ترجمۀ استاد عبدالمحمد آیتی؛ سروده های هفت شاعر عرب پیش از اسلام .
پس کنجکاوی چندسالۀ مرا فقط پراکنده هایی پاسخ می توانستند گفـت که اینجا و آنجا در ترجمه های زبان دری وجود داشتند و همان اندکهای پراکنـده چنـانم زیـر تأثیر گرفتند که نتوانستم از تخیل بـه آنهـا بپرهیـزم ، چنـان کـه آن مادیـان سـرخ یـال سـبقت می گرفت از ذهن من و سوار خود را جایجا برمی نشاند در مسیر فراز و فرود پیچ هـای سـلوک» (نوشتۀ روی جلد؛ آن مادیان سرخ یال ) وی با بهره گیری از مطالعات پراکنده اش در ترجمـه هـا و نیز قدرت شگفت و کم نظیر خیال پردازی ، داستان برهـه ای از زنـدگی ایـن شـاعر را بـه تصـویر کشیده است .
یکی از ویژگی های هنری دولت آبادی در این داستان آن اسـت کـه وی بـا وجـود انتخـاب یـک موضوع تاریخی و زبان ویژة آن و به دنبال آن ، ایجاد موقعیت ها و صحنه هـای داسـتانی، ناگهـان خواننده را در خلال روایت غافلگیر می کند و با گذر از دهلیز زمان ، داسـتان را بـه عصـر حاضـر پیوند می زند و چندین صحنۀ امروزی و جدید را به داستان می افزاید."