چکیده:
عنصر «شخصیت » از عناصر مهم داستان پردازی است . این عنصر متناسب با موضوع و مطابق با اصول و تکنیک های داستان پردازی نوین درگسترة داستان های شاهنامه حضور دارد. پردازش هر شخصیت به گونه - ای موّثر، سبب ایجاد ارتباط عمیق تر میان مخاطب و داستان می گردد تا جایی که شخصیت ها از دنیای اسطوره ای و حماسی اغراق آمیز خارج می شوند و با تصویری زنده ، ملموس و مطابق با عالم واقع ، در برابر مخاطب متصور می شوند. از آنجا که داستان سیاوش بستر مناسبی برای نشان دادن هنر داستان پردازی فردوسی است ، این پژوهش می کوشد قدرت شخصیت پردازی فردوسی ، شیوه های معرفی شخصیت ، کنش و واکنش شخصیت ها را مورد تحلیل قراردهد؛ همچنین با واکاوی علل واکنش شخصیت ها در موقعیت های مختلف ژرف ساخت عمیقی از داستان نشان دهد و از این رهگذر به برداشتی روانکاوانه دست یابد. از تنة روانکاوی شخصیت ها به درون گرایی سیاوش ، پارانویایی بودن کاووس و شخصیت پسیکوپاتی گرسیوز پی می بریم . همچنین می توان شاهد به کارگیری انواع مکانیسم های دفاعی بود . از جمله مکانیسم جابه جایی توسط رستم و سیاوش ، مکانیسم دفاعی رجعت و پرخاشگری توسط گرسیوز و مکانیسم تلافی و فرافکنی توسط سودابه .
Characterization as one of the important elements in telling story exists in Shahnameh’s stories proportionate to the subject and according to the principles and techniques of modern storytelling. Effective processing of each character causes a deeper relationship between addressee and story، until the characters come out of the legendary and epic worlds and they get embodied in live and tangible images related to the real world toward the addressee. Thus the story of Siavash is a suitable area for presenting Ferdowi’s talent in the ways of storytelling.
The present study attempts to analyze Ferdowsi’s capacity in characterization، the ways of introducing characters and characters'' actions and reactions. It also investigates characters’ responses in different situations which show us the deep perception of story. From psychoanalysis of characters we understand the introverted psyche of Siavash، paranoia of Kavoos and psychopathy of Garsivars. We can also mention the use of different types of defense mechanism such as mechanism of displacement by Rostam and Siavash، mechanism of regression and aggression by Garsivars and mechanism of compensation and projection by Soodabeh.
خلاصه ماشینی:
"چون نمی تواند در برابر خشم کاووس سکوت کند و از سوی دیگر اطاعت نکردن از پادشاه نیز مخالف موازین اخلاقی و اجتماعی اوست ، دربار را ترک کرده وبه سرزمین خود باز می گردد و بدین گونه محیط نامطلوبی راکه سبب ایجاد فشار روانی او شده است رها می کند و به این دوگانگی روانی پایان می دهد.
وجود استثنایی و متفاوت افراسیاب نسبت به دیگران افراسیاب از زبان کاووس این گونه معرفی می شود : یکــی انجـمـن کـرد از ایــرانیان کســی را که بــد نیک خـواه کیان بدیـشان چنیــن گفت کـافراسیاب ز بـاد و زآتـش زخــاک و ز آب همـانـا کـه ایـزد نکردش سرشت مگر خود سپهرش دگرگونه کشت زبــان را به خـوبی گـروگان کند که چندیــن به سوگند پیـمان کند چوگـرد آورد مردم کیــنه جــوی بتابــد ز پیــمان و سوگــند روی (ب ٥-٥٧٢، صص ٤٠-٣٩) داستان پرداز بعضی از شخصیت های داستان را پویا و متغیر ارائه می دهد.
او گیو را پیک سخنان خود قرار می دهد: بدو گفت با طوس نوذر بگوی که هنگام شــادی بهانه مجوی چرا سرکشی تـو به فرمان دیو نبیــنی همـی فـر گیهان خدیو بزرگـان و گــردان ایران زمین همه شــاه را خواندنـد آفـرین اگــر تو بپیــچی ز فرمان شاه مــرا با تو کین خیزد و رزمگاه (ب ٧-٣٥٨٤، ص ٢٣٦) پیران گاه داستان پرداز از شخصیت برای ایجاد دگرگونی در شخصیت های دیگر استفاده می کند."