چکیده:
تخیل به ویژه تخیل اخلاقی، مقوله ای است که تعریف دقیق و تعیین مختصات آن، چندان مورد توجه قرار نگرفته و بررسی نقش آن در بسیاری از نظام ها و نظریه های اخلاقی ازجمله اخلاق اسلامی مغفول مانده است. برای رسیدن به این هدف، با ارائه تعریف پیشنهادی خود از تخیل اخلاقی، نسبت این تعریف با پاردایم های رایج بررسی می شود. پس از تبیین رابطه و تفاوت های تخیل اخلاقی با مفاهیمی چون خرافه یا ایمان به غیب، نقش و مدخلیت تخیل در دو سطح جداگانه تحلیل خواهد شد: سطح اصول شکلی و سطح هنجارهای اخلاق اسلامی. برای انجام این مهم، کارکرد تخیل در قاعده طلایی به عنوان یک اصل مهم در میان اصول شکلی اخلاق اسلامی تحلیل گشته، با بررسی فضایل و رذایلی چون قرض الحسنه، غیبت، زکات، قتل و احیا، نقش تخیل در ساحت هنجارها واکاوی خواهد شد.
Imagination, particularly ethical imagination is a category having gained less attention in regard to its definition and nature, and investigating its role in many ethical systems and theories including Islamic ethics has been neglected. To achieve this purpose, a definition of ethical imagination is proposed and its relation with current paradigms is studied. Subsequent to illustrating the relation and differences between ethical imagination and the concepts like superstition or belief in the unseen, the role and effect of imagination will be analyzed in two separate levels: the level of formal principles and the level of norms of Islamic ethics. To do so, the function of imagination in the golden rule is analyzed as an important principle among the formal principles of Islamic ethics and by investigating some virtues and vices such as interest free loan, backbiting, zakat, murder and rehabilitation, the role of imagination in the realm of norms will be analyzed.
خلاصه ماشینی:
البته چهبسا تحقق یک ارزش اخلاقی، مانند کمک به دیگران و ازجمله پرداخت وام بیبهره، به خودی خود مستلزم تخیل نباشد؛ اما وقتی اجرای این توصیه بهمثابه ارزشی دینی، مؤلفهها و لوازم خاص و ویژهای نیز پیدا میکند، در واقع باید بدانیم که اجرای تام و تمام آن بهگونهای که کاملا مطابق با معیارهای دینی باشد، نیازمند و در گرو تخیل خواهد بود؛ زیرا اگر ما بهعنوان دهندة قرضالحسنه و مبتنی بر یک محاسبه دقیق اقتصادی، بر این گمان باشیم که در حقیقت متضرر شدهایم، دیگر نمیتوانیم خود را مصداق و مجری این امر از آن حیث که یک فضیلت دینی است، بدانیم و نشان دادهایم که به دلیل بهره نگرفتن از عنصر تخیل، گیرندة حقیقی وام را خدا ندانسته، بازگشت مضاعف سرمایه از طریق او را نیز قطعی نمیدانیم.
(Kromkowski & McLean, 2003:34) خلاصه کلام اینکه، اگر بپذیریم که ریشه اصلی همه قتلهای عمد، اعم از دیگرکشی و خودکشی، یک احساس اختلاف و تمایز و نارضایتی ناشی از آن است و سرچشمه همه احیاها و نجات دادنها نیز احساس تشابه و اشتراک و همدلی است، در نتیجه باید تصدیق کنیم که تخیل، بهترین راه برای ترساندن انسانها از قتل و ترغیب آنها به احیا و نجات است؛ چراکه تخیل، حقیقت واحد آدمیان را بهتر از هر چیز دیگر نمودار میسازد و به ما این قدرت ذهنی را میدهد که انسانها را با وجود همه اختلافها و تمایزها، بهمثابه تجلیای از انسانیت و وجوه مشترک و بنیادین نوع بشر ببینیم و در نتیجه چنان با این حقیقت ژرف، همدلی کنیم که هرگز حتی در مقام یک خطور ذهنی نیز به فکر قتل یک انسان نیفتیم و همواره در پی نجات و احیای دیگران باشیم.