چکیده:
پژوهش حاضر به معرفی و نقد کتاب «تذکرة الخواص»، نگاشتة یکی از عالمان و مورخان قرن هفتم، به نام شمسالدین یوسفبن قزاوغلی، معروف به «سبطابن جوزی»، میپردازد. پس از بازشناسی تبار و شخصیت و مذهب نویسنده و آگاهی از کتاب و منابع آن، نقد و بررسی محتوایی کتاب در چهار محور سامان یافته است: محور نخست شناسایی گزارشهای موافق با باورهای شیعه؛ دوم گزارشهای ضعیف و ناهمسو با باورهای شیعه؛ سوم گزارشهایی که در منابع دیگر وجود ندارد و یا کمتر به آن پرداخته شده است. چهارم پاسخگویی به نقد و تضعیف برخی از اخبار مناقب و فضایل اهلبیت( توسط برخی از محدثان و مورخان اهلسنت. یکی از اهداف مهم این پژوهش بازکاوی و پاسخ به دو پرسش مهم است که چرا نویسندة کتاب، که خود از عالمان و اندیشمندان اهلسنت است، با وجود پایبندی به مذهب اهلسنت، به نگارش و تدوین کتابی در بارة مناقب و فضایل امامان شیعه پرداخته است؟ و افزون بر این، به برخی از آموزههای اعتقادی شیعه اذعان و اعتراف نیز کرده است؟ و چرا با وجود چنین اعترافهایی، در نهایت، به مذهب امامیه نگرویده است؟
خلاصه ماشینی:
پرسش مهم پرسش مهمی که مطرح است اینکه چگونه میتوان پذیرفت نویسندهای کتابی در مناقب و زندگی ائمة اطهار( نگاشته و فضایل بسیاری برای آنان شمرده و حتی دیدگاه شیعه را دربارة جریان «غدیر» گزارش کرده باشد، و از میان ده معنایی که برای واژة «مولی» برشمرده، تنها معنای مورد تأیید شیعه را درست دانسته و نیز قایل به عصمت ائمة اطهار( باشد؛ با وجود این، بر مذهب حنفی باقی مانده و به حقانیت مذهب شیعه اعتراف نکرده و به این مذهب نگرویده باشد؟!
هرچند نویسنده گزارشهایی دربارة وجود پسر سومی به نام «محسن» برای امیرالمؤمنین( آورده است، اما او همانند برخی از محدثان و مورخان اهلسنت، بر این باور است که او در کودکی از دنیا رفته است (سبطابن جوزی، 1426ق، ج 1، ص 661).
همچنین او در جای دیگر، پس از آنکه از امیرالمؤمنین( نقل کرده است که فرمودند: چون فرزند سوم به دنیا آمد، نام او را «حرب» نهادم، رسول خدا( فرمود : بلکه نام او «محسن» همنام مشبر است»، میافزاید: این مطلب دلیل بر درستی گفتار زبیربن بکار است که میگوید: فاطمه از همسرش علی، فرزند دیگری به نام «محسن» به دنیا آورد که در کودکی از دنیا رفت (همان، ج 2، ص 7).
جمعبندی و نتیجهگیری از آنچه نگاشته شد، به این نتیجه میتوان رهنمون شد که از قرون اولیه تاکنون، در میان علما و اندیشمندان اهلسنت، گروهی معتدل بودهاند که با وجود آنکه به مذهب تشیع اعتقاد نداشتهاند، اما بهسبب آنکه به اهلبیت( محبت میورزیدهاند، فضایل و مناقب آنان را در بسیاری از متون حدیثی و تاریخی اهلسنت نادیده نگرفته و در آثار خود، به آن توجه ویژه کردهاند.