چکیده:
مقاله حاضر درصدد است تا روش شناسی ماکس وبر را به عنوان یکی از جامعه شناسانی بررسی کند که به طور خاص به کار روش شناسی در علوم اجتماعی پرداخته است ؛ چرا که مباحث روش شناسانه او را می توان نقطه عطفی در مطالعات روش شناسانه علوم اجتماعی دانست . بنابراین ، در نوشتار حاضر، به دلیل اهمیت درک پس زمینه تاریخی و فکری آن دوران در فهم روش شناسی وبر، ابتدا به پیشینه فکری و تاریخی آن دوران پرداخته و سپس روش شناسی او را با بیان موضوع خاص جامعه شناسی او، که ملاحظات روش شناختی را می توان در آن پی گیری کرد، آغاز و در ادامه به بررسی مفاهیم و عناصر اصلی موجود در روش شناسی وبر خواهیم پرداخت
خلاصه ماشینی:
"سؤال اساسی این بود که آیا علوم فرهنگی و انسانی را باید همان گونه که اثبات گرایان می خواستند در ردیف علوم طبیعی دانست و یا برعکس استقلال آن را مورد توجه قرار داد؟ برخی از آنان ، از جمله دیلتای عقیده داشتند که اساس طبقه بندی علوم از تفاوت موضوع ٨٩ آنها ناشی می شود و از این لحاظ ، علوم به دو دستۀ عمده قابل تفکیک هستند: یکی ، علومی که مدعی تسلط بر طبیعت می باشند و دیگری ، علومی که بر چیرگی روح یا تاریخ تأکید دارند.
اما نکتۀ قابل توجه اینکه ، گرچه وبر معتقد است : «این افرادند که واقعیت هستی شناختی دارند و جامعه به معنای واقعی و مستقل از افراد و روابط و کنش های آنها وجود ندارد» (همان ، ص ١٠٥)؛ ولی در عین حال ، وبر جامعه شناسی را از به کار بردن مفاهیم عامی چون دولت ، ملت ، طبقه ، خانواده و غیره ناگزیر می داند.
نتیجه گیری در جمع بندی آنچه تاکنون در خصوص روش شناسی وبر گفته شد، می توان ریشه های اندیشۀ روش شناختی وبر را با توجه به پس زمینۀ تاریخی و فکری زمان او، در مجادلاتی دانست که پیرامون جایگاه علوم انسانی در سدة نوزدهم در میان اندیشمندان آن دوران در گرفته بود؛ اینکه آیا علوم انسانی و فرهنگی را باید همان گونه که اثبات گرایان می خواستند در ردیف علوم طبیعی دانست و یا برعکس استقلال آن را مورد توجه قرار داد؟ در این میان ، وبر با تأثیر از اندیشۀ کانتی و نوکانتی ، به بیان روشی متفاوت در علوم اجتماعی می پردازد."