چکیده:
افتراق جدی ابنسینا از ارسطو در الاهیات بالمعنی الاخص از طرح احکام واجبالوجود و ارائه برهان وجوب و امکان، در برابر برهان محرک نخستین، آغاز میشود. بدین ترتیب فاعلیت الهی از دیدگاه ابنسینا فاعلیت وجودی است نه تحریکی و بنابراین تا آنجا که وجود و آثار وجود دیده میشود، میتوان فاعلیت الهی را سراغ گرفت، خواه حرکت در کار باشد یا خیر؛ تمایز ابنسینا از فلوطین نیز در مبحث فیض الهی در توجیه و تبیین ارادهی حقتعالی است. فلوطین به همین مقدار بسنده میکند که نمیتوان برای مبدا نخستین ارادهای از قبیل ارادهی ما انسانها قائل شد.اما ابنسینا کوشیده است دیدگاه خود دربارهی عنایت الهی را چنان سامان ببخشد که در پرتو آن علم، قدرت، اراده، فاعلیت و دیگر صفات ذاتی و فعلی به نحو درست تبیین گردد و نقشی همچون حد وسط برای اثبات اتحاد اراده و علم ایفا کند. از دیدگاه ابنسینا ارادهی ذاتی خداوند و فاعلیت ایجادی او در پرتو علم عناییاش به ذات خود قابل تبیین است، بدون آنکه قصد و غرضی ورای ذات اقدس خود داشته باشد
خلاصه ماشینی:
com و فاعلیت ایجادی او در پرتو علم عناییاش به ذات خود قابل تبیین است، بدون آنکه قصد و غرضی ورای ذات اقدس خود داشته باشد واژگان کلیدی: عنایت، اراده، فاعلیت وجودی، فاعلیت تحریکی،ارسطو، ابن سینا، فلوطین ارادهی الهی از دیدگاه ابنسینا اراده در میان صفات خداوند، از جهت میزان بحث و گفتگویی که در بین علمای مسلمان، چه متکلم و چه فیلسوف، دربارهی آن شده است جایگاهی خاص دارد و افزون بر آنکه مشمول بحثهای عمومی مربوط به صفات از جهت وجودشناسی میشود، مسائل ویژه خود را نیز دارد از قبیل اینکه آیا ارادهی الهی ذاتی است یا فعلی یا هر دو؛ آیا ارادهی الهی ارادهی انسان و افعال انسان را نیز در بر میگیرد یا نه و آیا ارادهی الهی به شرور و بلایا نیز تعلق میگیرد یا خیر و...
(ابن سینا، 1363: 32) هستی یافتن موجودات نمیتواند تنها به تبع وجود واجبالوجود بوده بدون اینکه او ذاتا مرید و جواد باشد؛ زیرا واجبتعالی ذات خود را به عنوان مبدأ کل تعقل میکند (اگر چنین نباشد، ذات او برای او علی ماهی علیه تعقل نشده است)، چون ذات خود را مبدأ همهی موجودات و همهی خیرات مییابد، و اعطای وجود خیر است، اراده و رضایت او نسبت به هر آنچه که میتواند از وی پدید آید ضروری است.
» 101 (همان، ص190) ابنسینا برای دفع آن چه منتقدان علم ارتسامی در برابر او قرار دادهاند تأکید میکند که علم الهی به موجودات، جدای از علم او به ذات نیست بلکه آن صور علمیه از لوازم ذات است: «مبدأ اول ذات خود را همان گونه که ذات واجب بودن اقتضا می کند تا مبدأ موجودات باشد و موجودات لازمه وجود او باشند، به نحو بسیط، تعقل می کند.