چکیده:
یکی از مسائل جدیدی که در رمان نیاز به بررسی و پژوهش دارد، رابطة زبان و جنسیت است. در این مقاله، که پژوهشی بینارشتهای است، پژوهندگان قصد دارند با تکیه بر مطالعات زبانشناسی اجتماعی ـ بهویژه نظریة لیکافـ رابطة زبان و جنسیت را در رمان شبهای تهران بررسی کنند تا از این رهگذر تاثیر جنسیت نویسنده بر زبان رمان و میزان موفقیتش در ایجاد زبانی متناسب با جنسیت شخصیتها معلوم شود. برای این منظور زبان زنان و مردان رمان براساس متغیرهایی چون کاربرد زبان معیار، جملات آمرانه، قطع کلام، مکالمههای مشارکتی و رقابتی و درنهایت قاطعیت و انقیاد بررسی شد. یافتهها نشان میدهد زبان شخصیتها تحت تاثیر جنسیت نویسنده است. معیارهای زبان زنانه با فراوانی بیشتری تکرار شده و نویسنده از بسیاری جهتها توانسته است زبانی متناسب با جنسیت شخصیتها ایجاد کند. عدم تناسب برخی متغیرها با معیارهای زبانشناختی، تاحدودی به گرایشهای فمینیستی نویسنده مربوط است.
One of the new questions that should be studied and discussed in novel is the relationship between language and gender. In this paper، which is an interdisciplinary research، the researchers relying on sociolinguistic studies، especially Lykaf’s theory، intend to study the relationship between language and gender in Shabhaye Tehran and discuss the influence of the gender of the author of the novel on its language and the achievement of the novelist in introducing a language appropriate to the gender of the characters.For this purpose، the language of the male and female characters in the novel has been studied on the basis ofcertain variables، such as the use of standard language، imperative sentences، interrupted speeches، collaborative and competitive dialogues، and finally decisiveness and subjugation. The findings show that the language of the characters is influenced by the author's gender. The elements of feminine language have been repeated with a higher frequency and the author in many ways succeeded in creating a language appropriate to the gender of the characters. The deviation of some variables from linguistic standards indicates the feministic tendencies of the author.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ، که پژوهشی بینارشته ای اسـت ، پژوهنـدگان قـصد دارنـد بـا تکیـه بـر مطالعات زبان شناسی اجتماعی ـ به ویژه نظریه لیکاف ـ رابطه زبـان و جنـسیت را در رمـان شب های تهران بررسی کنند تا از این رهگذر تأثیر جنسیت نویسنده بر زبان رمان و میزان موفقیتش در ایجاد زبانی متناسب با جنسیت شخصیت ها معلوم شود.
با توجه به اینکه پژوهش های انجام شده در این زمینه ، به حوزه گفتاری زبـان اختـصاص دارد، در این مقاله می کوشیم به صورت عینی و براساس نظریه های زبان شناسی اجتماعی ، با تکیه بر متغیرهایی چون کاربرد زبان معیار، جملات آمرانه ، مکالمه های مشارکتی و رقـابتی ، قاطعیت و انقیاد رمان شب های تهران نوشته غزاله علیزاده را برای دست یابی به میزان تأثیر جنسیت نویسنده بر زبان داستان و ضـریب مـوفقیتش در شـکل دهـی زبـانی متناسـب بـا جنسیت شخصیت ها بررسی کنیم و درنهایت نتایج به دست آمده را تحلیل و ارزیـابی کنـیم .
ترادگیـل دربـاره اسـتفاده گویـشوران زن از صـورت هـای بهتـر و درست تر زبان می نویسد: اولا طبق مطالعات جامعه شناختی ، زنان بیش از مردان نسبت به مقام و منزلـت خـود آگـاه هستند، به همین دلیل آنها نسبت به اهمیت اجتمـاعی متغیرهـای زبـانی مربـوط بـه طبقـه اجتماعی حساس تر هستند، ثانیا گفتار طبقه کارگر که تداعی کننـده زمختـی اسـت و یـک خصیصه مردانه محسوب می شود و مفهوم مردانگی با آن هم خوانی بیشتری دارد، مـردان را وامی دارد بیش از زنان به صورت های غیرمعیار تمایل داشته باشند (ترادگیل ، ١٣٧٦: ١١٥).