چکیده:
حکیم سنایی غزنوی (ف532) یکی از اندیشمندان دورانساز و ازجملة تأثیرگذارترین سرایندگان شعر تعلیمی عرفانی است که همواره شاعران و عارفان این دیار به ذهن و زبان او اقتدا کردهاند. در این نوشته کوشیدهایم تا با تتبع نسبتا جامع در دیوان و حدیقه، آرای سنایی را درباب تشبیه و تنزیه، قدم و حدوث، توقیفیبودن یا نبودن اسما و صفات خداوند و غرضمندی حضرت حق در آفرینش هستی تبیین کنیم و با مواضع فرق مشهور کلامی بسنجیم. ازاینرو، ابتدا دیدگاه پیشوایان اشاعره، معتزله، ماتریدیه، کرامیه و شیعة امامیه درباب مسائل مزبور نقل و سپس آرای حکیم غزنه در این موارد طبقهبندی و تحلیل شده است. تحقیق نشان میدهد که سنایی در اثبات مدعیات خود در آثارش از متون اسلامی و معارف عقلی زمانة خود بهره گرفته، درباب خداشناسی رویکردی تنزیهی و حتی سلبی داشته و مواضع اوـ برخلاف دیدگاه رایجـ با آرای اشاعره، کرامیه و اهل حدیث بهکلی متفاوت بوده و با باورهای معتزله، شیعه و ماتریدیه همسویی بسیار دارد.
Hakim Sanāyi Qaznavi (d. 532 AH) who is one of the most influential thinkers and poets of didactic Sufi poetry has always been followed by other poets and mystics of Iran. This paper aims at making a comprehensive study of his Hadiqah and Divān and also intends to explain his opinions about the questions of transcendence or immanence، eternality and contingency، and whether divine Names and attributes are fixed or not and God's intention of creating the universe. The researchers have attempted to compare these opinions with those of other famous theological sects. Therefore، at first the views of the leaders of the Ash'arites، Mu'tazilites، Matoridites، Karrāmits، and 12-Imam Shiites were presented on these issues and then Sanāyi's opinion was analyzed and classified accordingly. This study shows that Sanāyi has used Islamic texts and rational teachings of his era to prove his claims. He has adopted a transcendent and even a negative approach in theology and his positions، contrary to the current views، have been different from those of the Ash'arites، Karāmits، and adherents of hadith، and have been in harmony with those of the Mu'tazilites، Mātoridites، and Shiites.
خلاصه ماشینی:
سخن شناسان و دقیقه یابان را در برابر قدرت طبع و قو ت فکر خود خاضـع نمـوده اسـت ، تـا اینکه دانایی بزرگ ، چون استاد حقیقت بین شرق ، جلال الدین مولوی بلخی رومـی (مولـوی، ١٣٦٠، ج ٣: ٣٧٤٩-٣٧٥٠) به حسن بیان و پختگی فکر وی اذعان و اعتراف کرده ، فرماید: ترک جوشش ، ٢ شرح کردم نیم خام از حکــیم غزنــوی بــشنو تمــام در الهـــی نامــه گویــد شــرح ایــن آن حکیم غیـب ، فخرالعـارفین » (فروزانفر، ١٣٦٩ : ٢٦٧-٢٦٨) باری ، شناخت دیدگاه کلامی سنایی هم از جهت ره یافتن به جهـان بینـی آن حکـیم سـخن اهمیت دارد و هم از این نظر که کلید ورود به الهیات عارفـان بـزرگ خراسـان اسـت ؛ زیـرا غالب آنان در اقتفای او سخن سروده اند و وام دار دین شناسی اوی انـد .
شهرســتانی درخــصوص شــیوه پیــشگامان اهــل حــدیث در تــشبیه و تنزیــه گویــد : «احمدبن حنبل و داوود بن علی الاصفهانی و گروه ی از امامان "سلف "، شیوه سلف مقدم اهل حدیث امثال مالک بن انس و مقاتل بن سـلیمان را پـیش گرفتنـد و طریـق سـلام ت دینـ ی را انتخاب کرده و گفته اند ما ایمان داریم به آنچه در کتاب و سنت آمده و پس از آنکه به یقـین و به قطع دانستیم که خد ای عزوجل به شیئ ی از مخلوقات شـبیه نیـست ، دسـت بـه تأویـل نمی زنیم و برآنیم که هرچه در وهم آید، او خالق و مقدر آن است و اینان (احمدبن حنبـل و داوود) از تشبیه اجتناب می کردند، تاحد ی که گفته انـد کـس ی کـه دسـت خـود را در زمـان خواندن «خلقت بید ی » (ص / ٧٥) [با دو دستانم آفریدم ]، یا در حین قرائـت روایـت «قلـب المؤمن بین اصبعین من أصابع الرحمن » [دل مؤمن مابین دو انگـشت از انگـشتان رحمـان ٤ قرار دارد ] و با انگشتانش اشاره کند، ق طع دست آن فرد و برکندن انگشتانش واجب اس ت » (شهرستانی، ١٩٧٥: ١٠٤).