چکیده:
حیات اجتماعی فرارودیان، طی سیر نزولی خود، در قرن 19 میلادی/13 قمری بار دیگر شاهد هجوم اقوامی بیگانه بود. نویسنده در این نوشتار، ضمن بازسازی روایت حیات اجتماعی مسلمانان این سرزمین و با استفاده از پردازش دادهها و روش توصیفی، زمانی را مد نظر قرار میدهد که فرارود مستعمرة روسیه شد و روسها، با تغییر ترکیب قومی و جمعیتی، مسئول ادارة هفت میلیون مسلمان شدند؛ این سلطه با اتخاذ سیاست «روسیسازی» پی گرفته شد. سؤال اصلی تحقیق این است که «در نتیجة سیاست روسیسازی چه تغییراتی در حیات اجتماعی مسلمانان این سرزمین ایجاد شد؟» بررسی دادهها مؤید آن است که روسها حین اجرای سیاست روسیسازی، که در پی نزدیک ساختن جامعة فرارود به فرهنگ و اجتماع روسها بود، با تبدیل شدن به شهروندان و حاکمان جامعة اسلامی، شکل جدیدی از اجتماع استعمارزده را ایجاد کردند. حاصل پژوهش عمق بیشتری به پاسخ آغازین میبخشد و به این جمعبندی منتهی میشود که استعمارگران روس، با تغییر ترکیب قومی و نفوذ در تشکیلات دینی و قوانین مدنی و ایجاد شهرهای روسی، نوع نوینی از اجتماع استعمارزده را بنا نهادند.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر توجیه تکراری عهد استعمار مبنی بر اعطای تمدن به ممالک وحشی، آنچه درنهایت با عنوان روسیسازی در میان مسلمانان فرارود به اجرا درآمد ترکیبی از چند نظریه بود؛ روسها، با مجزاساختن تمدن خود از اروپا و آسیا، به شیوة اروپا شروع به ساختن تاریخ برای ایجاد یک ملت بزرگ روسی کردند و اظهار داشتند که حکومت متمدن باید به ادیان مختلف (از جمله اسلام) اجازه دهد که درون مرزهایش حضور داشته باشند اما فرهنگ روسی و مسیحی باید وسیعترین و پیشروترین عنصر این تمدن باشد؛ به همین سبب، در راستای تحقق این اندیشه، ناگزیر بودند مردم مناطقی را که به امپراتوری منضم میکردند، حداقل به لحاظ ملی، به اتباعی وفادار تبدیل کنند.
در مطالعة تاریخ حیات اجتماعی این سرزمین کمتر دیده میشود که حکومت برای نیاز کشور یا مردمش هزینهای کرده باشد؛ مالاریا، وبا، تب تیفوئید، و بیماریهای عفونی دیگر، به علت منابع آب آلوده، در بخارا بسیار شایع بود و پایتخت به بیماری بدی به نام «رشته» مشهور بود که بسیاری، حتی امیر عبدالاحد (1875- 1908 م/ 1292- 1328 ق)، به آن گرفتار میشدند (عینی، 1362: 736).
4 تغییر حدود قومی و دخالت در تشکیلات دینی پس از آرام شدن ظاهری اوضاع، و شکلگیری جغرافیای سیاسی جدید ، تعیین حدود اداری فرارود از مسائل بسیار مهم و تأثیرگذار در حیات اجتماعی مردم بود؛ مقامات روسی، به منظور جلوگیری از ایجاد همبستگی و تشکیل نهادهای قومی، مرزها را از درون خاک گروههای قومی گذراندند؛ مثلا مناطق روشان، وخان، و شغنان را که در پامیر غربی قرار داشت، بدون توجه به اعتراض سخت اهالی محلی، تحت سلطة امیر بخارا قرار دادند (غفوروف، 1997: 102).