چکیده:
هنر سحرآمیز شعر، یکی از اقـسام دوگانـه کـلام (نظـم - نثـر) بـه معنـی کلامی موزون و اندیشیده که مظهر تجی احساس و عواطـف درون و زبـان رمز و راز است . اگرچه شعر و شاعری در برهه هایی از تاریخ در خـدمت زر و زور و قالبی تهی از معنی و معنوـت بـوده ، امـا بـا نزدیکـی و ورود عنـصر تصوف و عرفان به آن ، سـخت تحـت تـاثیر قـرار گرفتـه و در آن تحـلات چشمگیری به وجود آمده ، حقیقت شـعر عبـارت از اظهـار جـذبات درونـی ، شعر و عرفان از یک مشرب یعنی ذوق و الهام سرچـشمه مـی گیرنـد. لـذا بـا نزدیکی آن دو به یکدیگر یک نوع شعر عرفانی شکل گرفـت ، کـه بـه بیـان حال و عوالم خاص عارفان و یا شرح اصول عقاید، یا تفسیر و تاویـل افکـار آنان می پرداخت . قصیده ، مثنوی و غزل رنگ و بوی عرفان به خـود گرفـت و تجربه جدیدی از قرن پنجم در شعر و شاعری آغاز شد. ادبیات عرفانی نقطه مرکزی و جان مایه ادیات فارسی به حساب آمـد، و خراسان کانون ادب فارسی و اغلب ادیات عرفانی مربوط به خراسـان اسـت که با ابوسعید خراسانی آغاز و با جامی خراسانی کمال خود را طـی نمـود و راز دوام ادبیات عرفانی آن است که دردش درد بشریت و وجود اخـلاص و صبغه الهی بوده است . در این مقاله سـعی شـده اسـت در حـد وسـع ابتـدا بـه معرفی شعر و ارتباط آن با تصف و عرفان و سپس به بیـان تـاثیر تـصف و عرفان بر شعر و شاعری پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
زبان تصوف و عرفان زبان و اختلاف آن در ميان ملل يک مسأله طبيعـي اسـت و هـيچ گونـه جـاي بحـث نمي باشد؛ اما براي درک و فهم مقصود انسان ها زبان داني امري ضروري است ، که بايد بـا گفتار و نوشتار و اصطلاحات رايج در ميان اقوام و گروه ها آشنايي پيدا کرد، حتـي بـراي درک پيام و مقصود افراد کر و لال و کور کـه بـراي خودشـان داراي رمـز و راز هـستند، چاره اي انديشيده شده است و غير از اينها با توجه به رشته هاي مختلـف علـوم و تعـاليم متفاوت اديان و مکاتب ، مثل فلسفه ، طبابت ، رياضي و تخصص هاي به وجود آمده که هـر کدام زبان ، اصطلاحات و رمز و راز خاص خود را دارند، صوفيه و عرفا نيز از آن جمله انـد، که براي بيان اسرار و مبادله افکار خود از زباني ويژه استفاده مي کردنـد؛ و آن را در آثـار خود به بيان ديگر، لسان ما، لفظ صوفيان ، الفاظ اهل هنر، رنگـي ديگـر، زبـان بيـدلان و زبان معني تعبير کرده اند.
من اين حروف نوشتم چنان که غير ندانـست توهم ز روي کرامت چنان بخوان که تـو دانـي (حافظ ، ۳۷۰:۱۳۷۹) تقريبا در همه آثار بازمانده عرفاني که امروز به دسـت مـا رسـيده بـه گونـه اي (چـه صريح و چه اشاره گونه ) گفته شده است که زبان صوفيان با زبان مردم معمولي و با زبان حکما و علما تفاوت دارد، و براي ورود به آن و کليد فهم آن ، دانستن زبان و بـه تبـع آن عقايد و افکار صوفيان لازم است ؛ چون گفته اند: قــصه شــهر ســبا بــاز شــنو از هدهــد منطق الطير کجا کشف شـود از قـاموس (مشتاقيه ، ۵:۱۳۴۷) اسـرار عاشـقان را بايـد زبـان ديگـر دردا که نيست پيدا در شـهر همزبـاني (جامي ، ۷۳۳:۱۳۷۷) مي توان گفت زبان تصوف و عرفان ، زبان رمز و راز و اشـاره و معمـا گونـه اسـت کـه توسط پيران و پيشوايان صوفيه به مرور زمان ، شکل گرفته است .