چکیده:
مهرنبوت از جمله معجزههای حضرت محمد (ص) به شمار می آید که بیش از همه مورد توجه عارفان قرار گرفته است. اصلیترین مسأله این مقاله بررسی شرحها و تفاسیر عارفان مسلمان از این مهر و پیوند آن با مهمترین مضامین عرفانی در طول دو سنت عرفانی اول و دوم است. با نگاهی به نحوه توجه صوفیه متقدم از جمله حلاج (د: 309 ق) به این مهر دیده می شود که در ابتدا شرح و تفسیر ظاهر این مهر نزد آنان مطرح است و با ظهور ابن عربی، تفاسیر جای خود را به تأویلات می دهد و نظریه توحید وجودی زمینهای برای طرح مهمترین تعالیم عرفانی از جمله بحث قوس نزول و صعود و حضرات الهیه را فراهم میسازد. در دوران میانی تصوف، بزرگانی همچون سعدالدین حمویه، ابن عربی و ابن ترکه اصفهانی با ترسیم دوایر توحید وشرح و نگارش آثاری مستقل در این باره هر کدام به نوعی جایگاه انسان کامل و مقام ختمیت رادر توحید مشخص کرده اند. در سده های متأخر جلال الدین محمد مجدالاشراف(د: 1331ق)از عارفان ذهبیه کبرویه با استفاده از همین مبانی و به مدد کشف و شهود، شرح و ترسیمی از مهر نبوت ارایه داده است. تفسیر جهانشناسه عارفان از مهر نبوت و ارتباط آن با ختم نبوت و ولایت از سوی عارفان شیعی از مهمترین یافته های این نوشتار به حساب میآید.
خلاصه ماشینی:
"نوع نگاه ایشان به این موضوع کـاملا عرفانی و برخلاف نفیسی که اهتمام فراوانی برای کیفیت ظاهری مهر از قبیل شکل (خال ، مجموعـه چندخال ، خال سیاه همراه با مو، تخم کبوتر، پارة گوشت برجسته ، تخم کبک ، همانند سـیب ، تـودة مو، خال های گوشتی سیاه رنگ شبیه زگیل ) و تعیین محل (پشت کتف ، بین دو کتـف ، غضـروف در شانه ، پشت ) داشته اند،خواجوی به اختصار به نقل روایاتی از ابن اثیر، ترمذی و مجلسـی پرداختـه ، هدف اصلی خود را شرح رموز عرفانی مهرنبوت قرار داده است و اظهار داشته که : «این مهر مبارک نشان از حضرت بینشان است که میان دو کتف حضرت رسول (ص ) بـه نقـش ازلـی و مهـر الهـی منقوش و ممهور گردیده است »(خواجوی، ١٣٨١: ٧٨).
این تصویر برگرفته از برگه ٦٥ نسخه خطی کتاب اسطر غیبیه بیدوازی است گر چه بیدوازی در ترسیم مهرنبوت به صورت دایره های هفتگانه به صراحت آنهـا را مهرنبـوت مسمی نکرده ، اما معیارهایش در ترسـیم شـبیه گفتـار و اندیشـه عارفـانی اسـت کـه بـه چگـونگی مهرنبوت و ارتباط آن دوایر با حضرات الهی پرداخته اند.
از نظر سید قطب الدین ،تجلی ثانی برزخ جامع ، حقیت محمدیه و مقام جمع الجمع و رابـط مابین ظهور و بطون و برزخ عوالم غیب و شهود است و با اشاره به مبحث دوائر میگوید: تمثلـــه عقـــلا کـــدائره وقـــد حاطت بکـل اسـم و کـل حقیقـه قد انقسمت قوسین من خطها الذی هو الکامل الانسـان فـی البرزخیـه و ذلــک مــرآه الحقــائق کلهــا و عــارف رب العــالمین بفطــره یعنی از جهت تمثیل این مرتبه شبیه دایره است که آن دایـره بـر جمیـع اسـماء و صـفات الهـی احاطه دارد و در واقع آن دایره منقسم به دو قوس گشته و خطی که بـین آن دو قـوس اسـت جـدا کننده بین وجوب و امکان و به منزله انسان کامل است که بین ظهور و امکان ، برزخیـت دارد(امـین الشریعه خوئی، ١٣٨٣: ١٩٩٥."