چکیده:
اما آیین اسلام به سبب ویژگی‌های وحیانی بودن، یگانگی و یک‌دستی، سازگاری با عقل و علم، جامعیت، پویایی و برخورداری از اصل اجتهاد، مسلما در معرض تهدید هیچ تنگنا و کاستی‌ای نبوده تا برای رفع آن، از تراوشات اندیشه بشر معمولی بهره بگیرد و با قوانین زمینی درآمیخته شود. پس هرمنوتیک در دامان دیانت مسیحیت با آن پیشینه و سیر تاریخی سر برآورد تا گیر و گره‌های آن را بگشاید. افزون بر این، معرفت شناسی نسبیت گرایانه در پیدایش هرمنوتیک فلسفی و در پی آن انگاره قرائت پذیری دین نقش بسیار داشت. رهاورد هرمنوتیک فلسفی عبارتند از: 1- مفسر محوری 2- بی ثباتی فهم و تفسیر متن 3- عدم فهم و ادراک عین متن 4- برداشت‌ها و دریافت‌های تفسیری نامحدود 5- نبودن هیچ منطق و معیاری برای صحت فهم و تفسیر 6- نسبیت گرایی تفسیر به معنای روشن نمودن مراد و مقصود خداوند از کتاب پیروزمندش است و تأویل، برگرداندن آیه است از معنای ظاهری به معنای محتمل. تفسیر به رأی همان تبیین ناصواب از گفتار خداوند- با تکیه بر گمان، استحسان و هوای نفس است که طبعا برون از راه عقل و شرع و نیز بر خلاف مراد و مقصود خداوند و صاحب متن خواهد بود. موضع معتقدان به هرمنوتیک فلسفی، افراطی‌تر و ویرانگرتر از پیروان تفسیر به رأی است. زیرا اینان هم متشابهات و هم محکمات را به تأویل می‌برند و هم فهم و تفسیر عینی و مؤلف مدار را تخطئه می‌کنند. هم قرائت‌ها را بی پایان می‌دانند و هم مرزی و معیاری برای تشخیص فهم و تفسیر معتبر از نامعتبر نمی‌شناسند. هم تفسیر را بی ثبات می‌دانند و هم گرفتار نسبیت گرایی و آشفتگی فهم در متون دینی‌اند.
خلاصه ماشینی:
رهاورد هرمنوتيک فلسفي عبارتند از: ١- مفسـر محـوري ٢- بـي ثبـاتي فهم و تفسير متن ٣- عدم فهم و ادراک عين متن ٤- برداشت ها و دريافت هـاي تفسـيري نامحـدود ٥- نبـودن هـيچ منطـق و معياري براي صحت فهم و تفسير ٦- نسبيت گرايي تفسير به معناي روشن نمودن مراد و مقصود خداوند از کتاب پيروزمندش اسـت و تأويـل ، برگردانـدن آيـه اسـت از معنـاي ظاهري به معناي محتمل .
com@aminsalar66 مقدمه بحث هرمنوتيک فلسفي هايدگر و به ويژه گادامر و ژاک دريدا که با ديدگاهي ساختارشکن به تفسير متن ميپردازنـد و در پي آن ، بحث قرائت پذيري دين و نسبيت فهم و دريافت معرفت ديني، يکي از جدي ترين مباحث چالش برانگيز در علـوم نوپديد کلام جديد و نيز فلسفۀ دين است که مغرب زمينيان ، بسي بيشتر از دانشوران شرق به آن ميپردازند.
فرجام چنين نگرشـي، گونـه اي آنارشيسـم معرفتـي و هرج و مرج در دريافت دين بوده ، و فراتر از اين ، پيشي گرفتن از قائلان تفسير بـه رأي در ميـان مسـلمانان اسـت کـه مـورد نکوهش پيشوايان اسلام و تعاليم ديني آنان قرار گرفته است .
بيان آن عوامل ما را بـا ايـن حقيقـت آشـنا مـيسـازد کـه دستاويزي به نام قرائت هاي ديني از سوي نظريه پردازان غرب ، بيش تر براي گريز از بن بسـت هـا و تنـاقض هـاي پـيش رو بـود؛ تـا هـم دستاوردهاي علوم و فنون بشري را بپذيرند و هم دين را از چالش با خرد و دانش و گير و گره هاي فرو بستۀ آن برهانند.