چکیده:
مهمترین دغدغة خاطر بزهدیدگان جرائم، پیش از آنکه اجرای مجازات بزهکار باشد، جبران
خساراتی است که از رهگذر وقوع جرم متحمل شدهاند. به همین جهت، جبران خسارت بزهدیده
نقش بسیار مهمی را در سیاست جنایی داراست و متولیان و مقامات مسئول همواره میکوشند
برای تحقق آن، از سایر ابزارهای سیاست جنایی استفادة بهینهای بکنند. اینکه جبران
خسارت بزهدیده، شرط بهرهمندی بزهکار از نهادهایی همچون آزادی مشروط، تعلیق مجازات،
ارجاع پرونده به میانجیگری کیفری، تخفیف و یا معافیت از مجازات است و نیز اینکه
جبران خسارت گاه جایگزین مجازات و گاه به مثابة مجازات است، شواهد خوبی بر مدعای
پیشین است. با وجود این عوامل مختلفی باعث شده است که دل بستن به جبران خسارت توسط
بزهکار در همة موارد، آرزویی عبث و امیدی خام جلوه نماید. در نتیجه ضرورتها ایجاب
نموده است تا دولت به این مهم اقدام کند. اما آنچه در این میان حائز اهمیت است،
پیجویی مبانی مطمئن برای این موضوع است. به نظر میرسد دولت در قبال بزهدیدگان،
مدیون نیست و مسئولیت مدنی ندارد. دولت تنها وظیفه دارد به این امر اقدام نماید.
خلاصه ماشینی:
"ماهیت در مورد ماهیت مسئولیت بزهکار باید گفت علیرغم آنکه ممکن است کسی ماهیت مسئولیت بزهکار را «مجازات» بداند، به خصوص آن که بند 9 بخش الف اعلامیة سازمان ملل در مورد اصول اساسی دادرسی برای بزهدیدگان جرائم و قربانیان سوء استفاده از قدرت مشعر به این معناست،* اما ماهیت مسئولیت بزهکار «دین» است و به عبارت دیگر بزهکار در قبال بزهدیده نسبت به پرداخت خسارات مدیون محسوب میشود و به همین جهت است که ____________________________ * مطابق این بند: «حکومتها باید عرف و قواعد و حقوقشان را برای در نظر گرفتن پرداخت غرامت به عنوان مجازاتی قابل اجرا، در پروندههای جزایی، علاوه بر سایر محرومیتها، بررسی کنند.
امور مختلفی را میتوان نام برد؛ از جمله بهبود وضع بزهدیدگان، پیشگیری از بزهدیدگی مجدد بزهدیده، پیشگیری از انتقامگیری بزهدیده و یا بستگان او، پیشگیری از تبدیل شدن بزهدیده به بزهکار، کاهش رقم سیاه بزهکاری (به علت لزوم اعلام وقوع جرم از طرف بزهدیدگان برای بهرهمندی از جبران دولتی خسارت) و در نتیجه سیاستگذاری بهتر در زمینة مسائل کیفری، و در نهایت میتوان به تشویق افراد به پیروی از توصیهها و اقدامات پیشگیری وضعی اشاره کرد.
حال چگونه میتوان این تئوری را در مورد مسئولیت دولت نسبت به جبران خسارات بزهدیده تبیین کرد؟ به نظر میرسد ـ همان طور که دلماس مارتی اشاره کرد ـ باید چنین گفت که همان گونه که اشخاص با تشکیل یک شرکت به تحصیل سود و منافع دست مییازند، خسارات آن را نیز متحمل میشوند و همان طور که منافع یک شرکت میان افراد سرشکن میشود، خسارات نیز بر همگان توزیع میگردد."