چکیده:
ساختار نفس الامری و ساختار تدوینی ، دو گونه متفاوت منطق پژوهی است . از طرفی بحث از تصور و موصل به آن و تصدیق و موصل به آن و نیز بحث از مقدمات هر کدام ، باید در منطق مطرح شود که بطور طبیعی ابتدا باید از تصورات و سپس از تصدیقات بحث کرد. همة منطق دانان ، هم از تصورات و موصل به آنها و هم از تصدیقات و موصل به آنها با حفظ ترتیب یادشده بحث کرده اند. از اینرو دوبخشی بودن مباحث منطق به این معنا، کانون توجه همة منطق دانان بوده است . از طرف دیگر منطق نگاران در تدوین ابواب منطق و ترتیب مباحث منطقی با یکدیگر تفاوتهایی دارند و همین تفاوتها موجب شده که در تدوین منطق ، به یک روش «ه بخشی » و به روش دیگر «دوبخشی » اطلاق شود. بنظر میرسد ابن سینا در مقام منطق پژوهی ، از هر دو نظام منطق نگاری برخوردار است . بنابرین اگر بخواهیم برای منطق نگاری دوبخشی و نه بخشی ، وجهی درنظر بگیریم فقط ناظر به ساختار تدوینی و تاریخی منطق است ، نه ساختار واقعی و نفس الامری آن .
خلاصه ماشینی:
"منطق ارسطویی ایج نزد منطق دانان پس از ابن سینا، درواقع ، نظام بازسازی شده یی است که غالبا مرهون بوعلی سینا بوده و عناصر سینوی بوفور در آن دیده میشود، و این از آنروست که متفکران بزرگ با توجه به طرحهای بزرگ فکریی که درانداخته اند، با گذشت زمان ، به امکاناتی برای متفکران بعد از خود جهت اندیشیدن به مسائل زمانه تبدیل شده اند.
ا اینرو منطق دانان پس از ابن سینا، در باب ساختار منطق و روش طرح مباحث آن به دو راه رفته اند: برخی نه باب منطق را بسبک شفا آورده اند، مانند خواجه طوسی در تجریدالمنطق و بهمنیار در التحصیل و برخی دیگر نه باب منطق را بسبک اشارات آورده اند؛ یعنی ابتدا آن را به دو بخش (تصور و تصدیق ) تقسیم کرده و در نهایت برای منطق نه باب آورده اند؛ البته با حذف کتاب مقولات (گرچه در مباحث کلیات خمس در مراتب جنس به جنس الاجناس و اجناس عالیه اشاره میشود) و با جداسازی بحث حد و تعریف از کتاب برهان و طرح آن بمنزلة بابی مستقل .
دانش پژوه برای اولین بار این دو اصطلاح را بکار برده و میگوید: «ابن سینا فیلسوف نامور که در شفاء، روش ارسطو را نگاه داشته و تا اندازه یی هم در النجاة ، الموجز و چند رساله دیگر بدان نزدیک بوده است ، ولی در اشارات و منطق المشرقیین ، شالوده منطق دوبخشی را ریخته و دور نیست که از سخنان فارابی در اینجا هم بهره برده باشد»."