چکیده:
دو اندیشمند صحنه ادب ایران، مولانا و حافظ بسیار پیشتر از اندیشمندان باخترزمین در بسیاری از زمینههای فردی و اجتماعی انسان اندیشیدهاند، و این اندیشهها را با زبان هنری بیان کردهاند. یکی از این زمینههای فکری بحث آزادی و اختیار انسان است که از آن به عنوان مهمترین حقیقت وجودی انسان، به عنوان خلیفه خدا بر روی زمین، یاد میکنیم. در این مقاله نویسندگان ضمن تبیین اهمیت آزادی در آثار و اندیشههای حافظ و مولانا، سعی در بررسی شباهت و افتراقهای نظریهها و اندیشههای آنان در زوایای گوناگون وجود انسانی با نوع بیش انسانمدارانه در باخترزمین دارند. بر آنایم که اندیشههای متفکران باخترزمین را با اشعار مولانا و حافظ که آزادی به عنوان محور اصلی اندیشههای انسانمدارانه آنان قرار دارد، مورد بررسی قرار داده و با نگاهی تطبیقی اندیشههای آنان تحلیل شود.دو اندیشمند صحنه ادب ایران ، مولانا و حافظ بسیار پیش تر از اندیشمندان بـاخترزمین در بسیاری از زمینه های فردی و اجتماعی انسان اندیشیده اند، و این اندیشه ها را با زبان هنری بیان کرده اند. یکی از این زمینه های فکری بحث آزادی و اختیار انسان اسـت کـه از آن به عنوان مهم ترین حقیقت وجودی انسان ، به عنوان خلیفه خدا بر روی زمین ، یاد میکنیم . در این مقاله نویسندگان ضمن تبیـین اهمیـت آزادی در آثـار و اندیشـه هـای حافظ و مولانا، سعی در بررسی شباهت و افتراق های نظریه هـا و اندیشـه هـای آنـان در زوایای گوناگون وجود انسانی با نوع بیش انسان مدارانه در باخترزمین دارند. بر آن ایم که اندیشه های متفکران باخترزمین را با اشعار مولانا و حـافظ کـه آزادی بـه عنـوان محـور اصلی اندیشه های انسان مدارانه آنان قرار دارد، مورد بررسی قرار داده و با نگاهی تطبیقی اندیشه های آنان تحلیل شود.
خلاصه ماشینی:
(73 :1371 همه اگزیستانسیست ها علاوه بر تأکید وجود انسان مفاهیمی چون آزادی و انتخاب را مطرح میکنند چراکه در این مکتب معیار کمال انسانی و در واقع جـوهر انسـان و ارزش انسان را در آزادی میداند، و معتقد است انسان تنهـا موجـودی اسـت کـه در عـالم آزاد آفریده شده است یعنی محکوم هیچ جبر و ضرورتی نیست .
پس آزادی در معنی درونی با واژه اختیـار تناسـب بـیش تـری دارد و در تقابل با جبر است ؛ و آزادی بیرونی رهـایی از مشـکلات و بنـدهایی اسـت کـه انسان را در جهان بیرون در قید و بند قرار میدهد و در تقابل با اسارت معنی بیش تـری پیدا میکند.
اغتنام فرصت یکی از عرصه های آزادی و اختیار است و در این بیت شاعر انتخاب را از روز الست حق انسان میداند و میگوید: حضـرت آدم بـه اختیـار خـود بهشـت را تـرک میکند چراکه دیگر بهشت برای او بهره و روزی نداشت .
حافظ با آنکه رندانه با تکیـه بـر جبـر، از آن بـه عنـوان ابـزاری بـرای بیـان کـردن و عمل نمودن به هر آنچه اختیـار آدمـی اسـت ، اسـتفاده کـرده اسـت و در ایـن راسـتا بـا اندیشه های انسان مدارانه الحادی یک سو میزنـد ولـی در زمینـه آزادی درونـی کـه راه و روشی برای به حلقه اسارت دوست در آمدن است ، نیز بسیار سخن گفته است .
به هـر روی آنچـه در پایان این پژوهش دریافتیم ایـن اسـت کـه انسـان و آزادی کـه محـور اصـلی فکـری روشنگران باخترزمین در سده های اخیر قرار گرفته است ، با تمـامی نحلـه هـای باریـک و ژرف آن مورد نظر مولانا و حافظ ، در سده هایی پیش از آنان ، قرار گرفته و به آن توجـه و دقت بسیار داشته اند.