چکیده:
چکیده این جستار کوششی است تا از منظر واسازی مفاهیم «حضور» و «غیاب» را تحلیل کرده و با خوانش از چند اثر نقاشی بر آن تأکید نماید. بحث اصلی این مقاله شامل دو بخش است. ابتدا مفاهیم «حضور و غیاب» و «حقیقت نقاشی» در رویکرد واساز دریدایی بررسی میشود. سپس در بخش دوم چهار اثر از آثار نقاشی آیدین آغداشلو (1319)، نقاش معاصر ایرانی با خوانش واسازی تحلیل خواهد شد. این چهار اثر با عنوانهای هویت، شرقی، معمای سوم و معمای پنجم در کارنامه هنری آغداشلو مطرح است. مسأله اصلی پژوهش چگونگی خواندن آثار نقاشی در رویکرد واساز، و با تأکید بر مفهوم تقابلی حضور و غیاب است. اهمیت بررسی آثار آیدین آغداشلو به عنوان نمونهای از نقاشان نوگرای ایران، به دلیل فقدان نقد و بررسی در این رویکرد بوده؛ روشی مبتنی بر خوانش واساز که تاکنون کمتر مورد توجه واقع شده است. گسترده شدن معنای اثر به جای دستیابی به یک حقیقت متعین و یا معنای واحد متکی به حضور، مهمترین دستآورد خوانش واساز میباشد. در نهایت آنچه که این رویکرد به عنوان توانش در حوزه نقد نقاشی و بهطور کلی تحلیل و مطالعه در حوزه هنر مطرح میکند، میتواند گامی مؤثر در جهت شناخت و بررسی الگوهای زیباشناسی در هنر معاصر ایران بهکار رود.
This essay is an attempt to view deconstructed notions of “Presence” and “Absence” and to analyze readings that focus on a few paintings. The central argument of this paper has two parts. First, we explain concepts of “Presence and Absence” and “Truth in Art” in terms of Jacques Derrida. This study is based on “deconstruction”. Derrida developed a strategy called “deconstruction” in the mid-1960s. Although not purely negative, deconstruction is primarily concerned with a critique of the Western philosophical tradition. Deconstruction is generally presented to subvert, the various binary oppositions that undergird our dominant ways of thinking-presence/absence, speech/writing, and so forth. A second aspect of the negative binary oppositions is Derrida's strategy to turn over the oppositions to become the definitive meaning plural. In the second part, the four paintings of Aidin Aghdashloo (b.1319), the Iranian contemporary painter, will be analyzed through Derridian reading of deconstruction. We see here the four works of different periods of the artist's works with the topics of Identity, Oriental (Diary of Destruction), Years of Fire, Enigma III and Enigma X. Aghdashloo’s paintings, Can take a pluralistic approach, uncertainty, and ultimately eliminate the effect of the truth and turn it into a relative will. The present study attempts to investigate, how the concepts of “Presence” and “Through in Art” in opposition with “Absence” are explained in “Deconstruction” strategy and finally with this strategy how we can read some Iranian contemporary paintings. The results of this strategy are the potential of “Deconstruction” for the analysis and study of art in boarder domain
خلاصه ماشینی:
"هدف از این پژوهش ، معرفی امکاناتی است که خوانش واساز برای تحلیل آثار هنری و به خصوص نقاشی معاصر میتواند مطرح میکند: در خوانش واساز از آثار نقاشی آغداشلو به رویکرد التقاطی، عدم قطعیت و حذف حقیقت درون اثر و نسبی شدن معنای عناصر میتوان رسید.
در واقع دریدا سعی دارد بگوید که هیچ حقیقت متعین و از پیش تعیین شده ای درون نقاشی به مثابه متن وجود ندارد، و نیت مؤلف نیز نقشی در ١ خوانش اثر نخواهد داشت .
خوانش چند نقاشی از آیدین آغداشلو در رویکرد واساز تا به این جا راهبرد واسازی در خصوص به چالش کشیدن مفهوم حضور و اهمیت بخشیدن به مفهوم غیاب در متن و هم چنین مفهوم حقیقت درون اثر هنری مورد بررسی قرار گرفت .
برای مثال این اثر می تواند واگوی داستان یا روایتی باشد که بیرون از نظام نقاشی جای داشته و سؤال هایی از این دست را مطرح کند، این که اطلاع دقیق از نقاش رنسانسی چه تأثیری در خوانش ما در خصوص این اثر بازسازی شده دارد؟ حذف صورت و جایگزین کردن منظره در آن چه دلالت هایی دارد؟ آیا از این اثر و یا متن تصویری برداشت مردم شناسانه و جامعه شناسانه ممکن است ؟ در خوانش واساز برای هر یک از چنین سؤالاتی پاسخی نیز وجود دارد، اما پاسخ به آن متعین و واحد نیست ."