چکیده:
هدف: این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش محوری است که منطق دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی چیست؟ از این رو، تبیین فرایند و چگونگی دستیابی به مبانی علوم انسانی اسلامی، هدف متن پیش روست. روش:در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و در بررسی آن از روشهای فراتحلیل و نیز تحلیل فلسفی استفاده شده است. یافتهها: با توجه به مسئلۀ محوری و هدف این مقاله، نخست چگونگی و فرایند دستیابی به "مبانی علوم انسانی اسلامی" را مورد بررسی قرار داده، سپس مبتنی بر این فرایند، به مبانی مذکور نیز اشاره میشود. نخستین گام در این فرایند، معناشناسی دقیق مبانی است. لذا با ایجاد مرزبندی مفهومی و معنایی بین مبادی و مبانی و ارائۀ تعریفی روشن از مبانی، بیان میکنیم بدون توجه به جایگاه، موضوع و غایت علوم انسانی اسلامی نمیتوان مبانی آن را بیان کرد. نتیجهگیری: علوم انسانی از منظر جایگاهشناسی در منظومۀ علوم، ذیل علوم عملی و اعتباری قرار گرفته، نیازهای فردی و اجتماعی، موضوع مشترک و کلان این علوم میباشند. بنابر این، مبانی علوم انسانی اسلامی در پی گزارههایی است که موضوع و سنخ مسائل این علوم به طور مستقیم و بدون واسطه متوقف بر آنهاست. با توجه به این نکته، گزارههای هستیشناسانه، انسانشناسانه، معرفتشناسانه و... نه به عنوان مبانی علوم انسانی، بلکه به عنوان مبادی و اصول متعارف حاکم بر مبانی علوم انسانی باید مورد توجه قرار گیرندهدف: هدف از این پژوهش ، تبیین تفهمی تأثیر نگرشهای غیر فرهنگی به توسعه از سوی برخی دولتمردان در ایران ، طی نیم قرن اخیر بود؛ چرا که این امر همواره موجب تضاد «شبه آنتاگونیستی» بین اقشار سنتی و مدرن جامعۀ ایرانی شده است . روش: روش تحقیق ، توصیفی پسارویدادی است و جمع آوری دادهها از طریق مطالعات کتابخانه ای و بررسی آمار و اسناد منابع رسمی صورت پذیرفته و تجزیه و تحلیل دادهها نیز به روش تحلیل گفتمانی «متون اجتماعی» است . یافته ها: بسیاری از سیاستگذاریهای توسعه در کشور اگر چه ممکن است در ظاهر منجر به دگرگونی در شرایط موجود کشور شود و حتی برخی شاخصها را بهبود دهد، اما در تحلیل نهایی به واسطۀ ایجاد تضادهای بنیادین در جامعۀ ایرانی و اعمال حکمرانی «بد»، فاقد توانمندی لازم برای پیشرفت کشور خواهد بود. نتیجه گیری: بازتعریف مفهوم پیشرفت بر مبنای آموزههای نظریات حکمرانی خوب، آموزههای اخلاقی، آموزههای یکتاپرستی ایرانی و شیعی یکی از مهم ترین وظایف سیاستگذاران پیشرفت در کشور است .
Objectives: This article intends to answer to this central question: what is the logic of attaining the fundamental principles of Islamic Humanities? Hence، explaining the process and the quality of attaining the fundamental principles of Islamic Humanities is the aim of this article.
Method: For data collection، library research method is adopted and for surveying the information، the meta-analysis and philosophical analysis is employed.
Results: The results of the research indicate that provided by the central problem and the aim of this article، the quality and the process of attaining the fundamental principles of Islamic Humanities is going to be studied، then the premises (Al-Mabadi) and based on this process، the fundamental principles (Al-Mabani) will be dealt with. The first step in the process of accurate semantics of the fundamental principles. Hence، producing a conceptual and semantic delimitation between premises and fundamental principles as well as presenting a clear definition of the fundamental principles، it will be described that it is not possible to explain the fundamental principles without regarding the position، subject matter and goal of Islamic Humanities.
Conclusion: The author of the research concludes for identifying the position، Humanities is positioned in the category of practical and conventional disciplines، and the common subject matter of such disciplines is personal and social demands. Hence، the fundamental principle of seeking the propositions which its subject matter and genre is directly and immediately dependent to that. Regarding this point، the ontological، anthropological، epistemological propositions should be regarded، not as the fundamental principles of Humanities but as the premises and the principles dominating over the fundamental principles
خلاصه ماشینی:
برای تدوین مبانی یک علم ، اعم از علم انسانی یا غیر آن، تبیین و شناخت دقیق این مؤلفه ها ضروری خواهد بود: «جایگاه آن علم در منظومه و طبقۀ علوم، موضوع و غایت علم مورد نظر(در صورتی که در منظومه و طبقۀ علوم، ذیل علوم اعتباری و عملی قرار گیرد).
3 از منظری نیز میتواند تقسیمی بر اساس غایت علم باشد: علوم نظری علومی بودند که اولا و ابن سینا در تعریف موضوع میگوید: «موضوعات چیزهایی هستند که آن دانش از احوال آنها و عوارض ذاتیه شان گفتگو میکند»(منطق شفاء، ج سوم ، ج ٥، کتاب البرهان، ص ١٥٥) لذا موضوع هر علم چیزی است که آن علم در اطرافش بحث و گفتگو میکند و اگر هر یک از مسائل علم را درست مورد دقت و بررسی قرار دهیم ، متوجه میشویم به نحوی با خود موضوع یا احوال و خواص یا آثار موضوع در ارتباط است .
. چهار) مبادی ارزششناختی 4 از جمله این مبادی میتوان به گزارههای ذیل اشاره کرد: معتبر بودن ارزشها به واسطۀ عقل ، فطرت و نظام شاخصهای دینی، متنوع و ذومراتب بودن ارزشها به صورت سلسه مراتبی و هماهنگ با غایت حقیقی انسان یعنی قرب الیالله ، تأثیر حسن فعلی و فاعلی در ارزشمند دانستن هر عمل ، شکل گرفتن زندگی مطلوب بشر مبتنی بر نظام معیار ربوبی در حیات طیبه ، تبعیت از انبیا و اولیای الهی و دشمنی با دشمنان خداوند متعال در راستای دستیابی به حیات طیبه ، حرکت به سمت عبودیت الهی و رهایی از موانع هستیشناسی(Ontology) قلمرویی از دانش فلسفی است که موضوع اصلی آن تبیین چیستی و چرایی واقعیت وجود(بیان ماهیت هستی و علت غایی آن) است .