چکیده:
به راستی شخصیت انسان چگونه شکل می گیرد؟ پس از شکل گیری، آیا امکان تغییر و تحول
در آن وجود دارد؟ این دو، از موضوعات مهم و مطرح در دانش روان شناختی است. در این
مقاله به ارائه رویکرد صفات در روان شناسی و دین در این موضوع پرداخته شده است.
روان شناسان با رویکرد صفات کوشیده اند با روش علمی و پژوهش های مقطعی و طولی،
این موضوع را مورد بررسی قرار دهند، نتایج این پژوهش ها نشان می دهد که سرعت ایجاد
و تغییر صفات با بالا رفتن سن کاهش می یابد، به ویژه از 30 سالگی تغییرات بسیار
اندکی در افراد می توان مشاهده کرد. البته بروز حوادث سهمگین مانند جنگ، بیماری های
حاد، طلاق و... در تغییر صفات در سنین بالاتر مؤثرند.
این موضوع در این مقال، از منظر دین، به ویژه با نگاه اندیشمندان مسلمان علم
اخلاق مورد بررسی قرار گرفته است و نشان داده شده که روحیات افراد از نظر بی طرف
بودن، پذیرا بودن و مقاوم بودن و همچنین سن و سال در این تحول نقش اساسی دارد. در
مجموع، از روایات استفاده می شود که از سن 40 سالگی کار تربیت با جریان عادی خود
تأثیر اندکی دارد و باید منتظر حوادث، موقعیت ها و عنایاتی ویژه بود.
خلاصه ماشینی:
"به تعبیر دیگر، بررسی پرسش هایی نظیر: تا چه اندازه ساختار اساسی فرد که در طول زمان شکل گرفته قابل تغییر است؟ آیا همراه با تحول و رشد باید در شخصیت انسان نیز تغییر اساسی صورت پذیرد؟ آیا آنچه از تغییر در رفتار مشاهده می شود تغییرات سطحی و ظاهری است و صفات اساسی ثابت و بدون تغییر باقی می ماند؟ آیا می توان گفت شخصیت از دو بخش تشکیل شده است; بخشی که سالم می ماند و بخشی که تغییر می کند؟ و ...
نتیجه گیری بحث خود را با این سؤال آغاز کردیم که تا چه اندازه ساختار اساسی فرد که در طول زمان شکل گرفته است قابل تغییر است؟ آیا همراه با تحول و رشد باید در شخصیت انسان نیز تغییر اساسی صورت پذیرد؟ آیا آنچه از تغییر در رفتار مشاهده می شود تغییرات سطحی و ظاهری است و صفات اساسی ثابت و بدون تغییر باقی می ماند؟ آیا می توان گفت شخصیت از دو بخش تشکیل شده است; بخشی که سالم می ماند و بخشی که تغییر می کند؟ پس از بیان تعاریف گوناگون و دیدگاه های روان شناسان در این باره، نوشتار خود را با تمرکز بر روی دیدگاه صفات در شخصیت دنبال کردیم."