چکیده:
موعظه، مسئله ای رایج در جوامع مذهبی است که در آموزه های دینی به آن توجه خاص شده
است. این مقاله درصدد است تا ابعاد این پدیده را از منظر آیات و روایات مورد بررسی
قرار داده، سپس ارتباط این مفهوم را با روان شناسی بررسی نماید تا معلوم شود آیا
مفهومی مانند «وعظ و موعظه» را می توان در روان شناسی نیز پی گیری کرد یا خیر؟ و
اگر جواب مثبت است، کیفیت آن چگونه می باشد؟ در نهایت، به شرایط تأثیرگذاری موعظه
پرداخته و آن را از منظر دینی و روان شناختی مورد بررسی قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"گاهی کسانی که موعظه والدین را گوش نمی دهند به راحتی دل در گرو سخن دیگران می دهند و چنان طبق خواسته های آنها عمل می کنند که اطرافیان از حرکت آنها متعجب می شوند; چنان که والدین با تعجب می گویند: آیا اشکال از ماست یا فرزندمان مشکلی دارد؟ چرا سخنان ما را که نتیجه یک عمر تجربه است و با سختی به دست آمده و او نیز می داند که ما خیرخواه او هستیم، نمی شنود؟ چرا باید چنین طعم تلخ شکست را در برخورد با میوه زندگی خود بچشیم؟ حال سخن اینجاست که چرا موعظه های دلسوزانه والدین بدون تأثیر باقی می ماند؟ آیا واقعا موعظه یک شیوه ناکارامد برای تغییر رفتار است؟ آیا اشکال در موارد مذکور، به واعظ برمی گردد؟ یا موعظه پذیر مشکلاتی دارد که موعظه بی نتیجه می نماید؟ محتوای وعظ چه نقشی در کارامدی و تأثیرگذاری آن دارد؟ شیوه های جایگزین در چه مواقعی توصیه می شود؟ اینها سؤالاتی هستند که ذهن بسیاری از ما را به خود مشغول کرده اند.
موعظه پذیری و هوش هیجانی([10]) موعظه پذیری در حالی که به مؤلفه های شخصیتی نزدیک است، اما گویی با مؤلفه های هوش هیجانی بی ارتباط نیست; زیرا ویژگی موعظه پذیری یعنی اینکه فرد بتواند پای صحبت واعظ بنشیند و سخن او را بشنود، وقتی که سخن او را شنید آن را تجزیه و تحلیل نماید، سپس آن را با شرایط خود مقایسه نماید که آیا این سخن با شرایط او تطبیق می کند یا خیر؟ اگر جواب مثبت بود آن گاه زمان پیاده کردن مفاد موعظه بر روی خودش فرا می رسد که این نیز مانند مراحل دیگر، نیاز به مهارت دارد."