چکیده:
رویارویی پیوسته و فراگیری که حیات انسانی را در دوره جدید، صورت بخشیده این پرسش
را بار دیگر با جدیت مطرح نموده است که رابطه کارگزاری انسان با وقوع گریزناپذیر
حوادث چگونه است؟ در واقع آنچه که رخ نموده و مینماید و کلیه عواملی که در متن و
فضای حیات انسانی وجود دارند، آیا بیانگر فاعلیت انسان در ساختن و پرداختن تحولات
جوامع هستند یا خیر؟ آیا تاریخ، قتلگاه ارادههای آدمیان است و یا عرصه و پهنه تجلی
ارادهها؟ به نظر میرسد اگر بخواهیم سیاست را فراتر از تنظیم روابط میان انسانها
و مجتمعهای انسانی درک نماییم و تاریخ را چیزی جر ترتیب و توالی رویدادها بدانیم؛
در این صورت نیازمند نظرگاهی انتقادی در خصوص رابطه تاریخ و سیاست و به عبارتی نقش
اراده آدمیان در تحولات جوامع خویش هستیم. چنین افق و نظر گاهی تنها با مدد وحی و
آموزههای ادیان الاهی قابل دسترسی است که حکیمانه، هم سرنوشت و هم اراده را در
چارچوبی قابل ادراک و عبرت آموز آموزش میدهند. مروری بر آرای متفکرانی چون
ماکیاولی، مونتسکیو، کنت، مارکس و فوکو نیز نشان میدهد که رابطه تاریخ و سیاست
نیازمند بازاندیشی در پرتو روشنگریهای دین (الاهی) میباشد.
Philosophy and History in Maqdesi’s “Al-Bad’ and History”
Shahla Bakhtiari
The relationship between history and philosophy has been always a problem of both of them. Some have tried to prove that history is a subsidiary of philosophy but this view has serious opponents today. They try to prove the incorrectness of the above effort using scientific principles. Motahhar Ibn Taher Maqdesi is one of those who has mentioned some philosophical matters beside history narrations and has talked about both subjects.
Besides using wisdom to recognize the correct and incorrect cases، rational justification of issues and events can be very well seen in his works. But still he has not been successful to give an exact definition of the “relation” between philosophy and history and the two are pointed out along with each other and sometimes follow each other with very little links. His attention to philosophical issues and rational justification can be a consequence of the circumstances of his era that Moqaddasi has admitted due to various reasons including personal interest and a sense of responsibility and devout.
philosophy of history، history، philosophy، Motahhar Ibn Taher Maqdesi، time exigencies
خلاصه ماشینی:
"از آنجا که سیاست سرانجام به عمل متصل میشود، سوال اصلی در مطالعه سیر جریانهای سیاسی و حوادث منتهی به آن عبارت است از رابطه کارگزاری انسان با وقوع گریزناپذیر حوادث؛ اینکه آیا اختیار انسان منشأ اثر است یا سرنوشت از پیش تعیین شده؟ مشرب اصالت تاریخی مبین تحولات است یا نیت و سپس اراده انسان؟ به طور خلاصه، آیا سیاست، تجلی فاعلیت انسان در سامانبخشی به حیات فردی و جمعیاش است یا حکایتگر سیر قربانی شدن موجودیتهای انسانی و اجتماعی در برابر و برای آنچه که پیدا و پنهان، از پیش و به صورتی ماتقدم امور آنها را شکل داده و به پیش میبرد یا نسبتی از هر دو؟ به نظر میرسد پاسخی دو بخشی به این پرسش میتوان داد که در آن از یک طرف واقعیات محدودکننده به رسمیت شناخته شوند و از طرف دیگر امکان اثرگذاری اختیار و اراده انسان مورد توجه وتصدیق قرار گیرد.
هر چند شاید در ابتدا به نظر برسد که میتوان به جهت نسبیت مدنظر مونتسکیو از تاریخها به جای تاریخ سخن گفت، توجه وی به اصول ثابت و جهانشمولی آنها، چنین تکثری را نمیپذیرد؛ پس میتوان تجویز روش تاریخی و استقرایی را مکمل نظر ماکیاولی در مورد «بخت» و بهرهبرداری از آن دانست، بهویژه که مونتسکیو در شناسایی قوانین، طبیعت پدیدهها را مبنا و مورد استناد قرار میدهد و حداکثر ارتباط مورد شناسایی وی، روابط مادی پدیدهها با یکدیگر است که به طور طبیعی در چنین چارچوبی تکاپوها و تحولات جامع انسانی نمیتوانند هیچ مقصد عالی را نشانه بگیرند و سیاست جایگاهی در این جهت ندارد و موضوعیت آن اساسا غیردینی و مادی است همچنانکه وی اذعان میدارد: در مقام یک نویسنده سیاسی، اگر درخصوص مذاهب در اینجا صحبت میکنم فقط از لحاظ منافعی است که در زندگی دنیوی خلق داشته است اعم از اینکه آن مذاهب آسمانی یا زمینی باشند؛ یعنی از طرف خدا فرستاده شده یا نشده باشند (همان: ص757)."