چکیده:
سقوط اتحاد شوروی سبب ایجاد خلا قدرت در موازنه بین نیروهای موجود در قلمروی این امپراتوری و درکل اروپا شد که این جریان سبب بروز جنگهای متعدد شد. رویدادهایی چون جنگهای فروپاشی یوگسلاوی و جنگ قرهباغ متاثر از سقوط این کشور بود که سبب نگرانی جامعة بینالملل شد. جنگ قرهباغ بین جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان که از سالهای پایانی عمر اتحاد شوروی - درحالی که حاکمیت این کشور هنوز برقرار بود- شروع شده بود، بعد از سقوط آن به اوج خود رسید. این جنگ سببشد که سازمان امنیت و همکاری به مناقشه وارد شود. بنابراین هدف اصلی نویسندگان پاسخ به این پرسش است که چه عواملی سبب شده است تا سازمان نتواند در حل مناقشه موفق عمل کند؟ بر این اساس فرضیة نوشتار عبارت است از: «انتقال رقابت ابرقدرتها از سازمان ملل به درون سازمان امنیت، سبب عملکرد نامطلوب سازمان در بحران قرهباغ شده است». در این نوشتار نویسندگان از روش توصیفی- تحلیلی براساس نظریة امنیت جمعی استفاده کردهاند. یافتهها نشان میدهد که سازمان در رسیدن به هدف خود شکست خورده و بعد از گذشت بیست سال نتوانسته است تا مناقشه را خاتمه دهد. شکست سازمان سبب تداوم وضعیت «نه صلح، نه جنگ» در قرهباغ شده است.
The fall of the Soviet cause to a vacancy of power between current powers in the former territory of the empire and in the whole of Europe and cause many wars. Events such collapse of Yugoslavia and karabakh war affected by this fall and that lead to international society concerns. karabakh war between of Armenia and Azerbaijan that had started while the soviet government was stable and reach a peak after falling of it. This war leads to OSCE being drawn up to this conflict. So the main concern of authors is response to this question that what factors caused that OSEC could not be successful in solving the conflict. Accordingly the hypothesis is that: «transformation the completion of superpowers from United Nations to Security Council has caused the poor performance of OSCE on Karabakh crisis. In this paper by using the descriptive – analytical method we examine this issue based on the theory of collective security. Results show that the OSCE has failed to reach its purpose and to end the conflict after 20 years. This failure has led to continuity of »no war، no peace« situation in Karabakh.
خلاصه ماشینی:
"در ارمنستان نیز که شاخص های مردم سالاری در آن بهتر از جمهوری آذربایجان به نظر می رسد، شخصیت ها و گروه های حـاکم ، مـسئلة قـره بـاغ را وسیله ای برای برآورده کردن هدف های سیاسی و نیز رسیدن به قدرت می دانند کـه در اثـر آن ارادة سیاسی برای حل مسئله از بین رفته و سازمان امنیت و همکاری اروپا از این شاخص غفلت کرده است .
بر همین اساس پیشنهادهایی ارائه می شـود که برای حل مناقشه می توانند کمک کننده باشند: - تغییر اعضای اصلی مسئول حل مناقشه یعنی گروه مینسک و سـپردن آن بـه کـشورهای بی طرف ، خوش نام و مؤثر فرامنطقه ای مانندفنلاند، سوئد، نروژ و سوئیس و دیگر اعضای صاحب نفوذ سازمان که منافع مستقیمی در منازعه ندارند، - خروج نیروهای ارمنی از اراضی اشغال شده و استقرار نیروهای حافظ صلح توسط سـازمان ملل متحد، - فشار سازمان های بین المللی به دولـت هـای جمهـوری آذربایجـان و ارمنـستان بـرای در پیش گرفتن سیاستی سازنده ، - دخالت دادن مستقیم کشورهای مؤثر همسایه مانند ایران و ترکیه ، - سرانجام اگر فرایند صلح به نتیجه نرسید، به نظر می رسد پرونده باید از سازمان امنیـت بـه سازمان ملل بازگردانده شود و سازمان در شرایط جدید تصمیم لازم رابگیرد.
Mammadov, Ilgar (2004), "Mediation Abilities of the Organization for Security and Cooperation in Europe (OSCE) in the Case of the Settlement of the Nagorno-Karabakh Conflict", Central Asia and the Caucasus, Vol. 6, No 3, pp 7-18."