چکیده:
بسترسازی گفتمانی در سیاست فرهنگی پهلوی اول، همان طرح موضوعات فکری، فضاسازیها و انجام مباحثات مربوط به آن، در دورة مذکور است که توسط رجال مؤثر فرهنگی- سیاسی عصر پهلوی اول و در فضای فکری جامعة ایران صورت گرفت. بسترسازی گفتمانی در این دوره، توجیه و کارکردی بیش از حد معمول داشت، زیرا دودمان پهلوی به شدت خود را نیازمند آن مییافت تا علاوه بر زمینهسازی در اذهان و افکار عمومی برای سهولت اقدامات مورد نظر خود، مشروعیت خود را نیز تضمین کند. پهلوی اول توانست رویکارآمدنش را در نزد روشنفکران آن عصر، ضرورتی اجتنابناپذیر و بهترین انتخاب ممکن بشناساند و گسترة وسیعی از آنها را به خدمت گیرد و مجموعا بستری از تحولات فرهنگی را فراهم بیاورد. نویسندگان در این مقاله به اثبات این نکته پرداختهاند که این گفتمان در نسبتش با جریان روشنفکری یادشده، ماهیت معلول به علت دارد؛ یعنی، پهلوی اول از جهات متعدد مجری طرز تفکر خاصی از جریان روشنفکری آن روز بوده است. این نوشتار با تبیین دلایل این همراهی، تناقض فکری و مبنایی این گفتمان را علت ناکارآمدی و شکست آن سیاستها معرفی میکند؛ تناقضی که لازمة معنا و تحقق تمدن و پیشرفت را سکولاریسم، و مقدمة اجتنابناپذیر عمران و آبادانی را دیکتاتوری معرفی میکرد.
Dialogue foundation making in 1st Pahlavi cultural policies, was the mental issues, situation makings and relevant discussions in the so-called period introduced by influential cultural-political persons in the first Pahlavi era and in the mindset of the society. Dialogue foundation making in this era, functioned and was justifiable more than usual because the Pahlavi family strongly needed it to influence people’s minds and attitudes for the ease of their desired actions. Furthermore it was used to guarantee their legitimacy. 1st Pahlavi succeeded to introduce itself to intellectuals at that time, an unavoidable necessity and the best possible choice for government and used a wide range of them as their servants and altogether provided a substrate for cultural transformations.The authors in this article tried to prove this point that this discourse in its relation with the mentioned intellectual flow, has the nature of effect to cause. In other words, 1st Pahlavi from different aspects was a performer of a special kind of intellectual flow of that period. This article by clarifying the reasons for this association, introduces attitude and fundamental contradictions of this discourse as the cause of inefficiency and failure of those policies. The contradiction which introduced indispensable meaning and realization of civilization and progress as Secularism, and the unavoidable introduction of improvement and development as Dictatorship.
خلاصه ماشینی:
آیـین او این می باشد» (ایرانی ، ١٣٨٠: ١٢)؛ اینکه در دیباچۀ تاریخ هجده سالۀ آذربایجان (کـسروی ،١٣١٣: ٩) از بنیادگذار سلسلۀ پهلوی به عنوان «یکی از سـرداران نامـدار تـاریخی ، اعلـی حـضرت شاهنـشاه پهلوی» یاد می کند و در تاریخ مشروطۀ ایران نیز وی را پادشاهی می شمارد کـه : «بیـست سـال با توانایی و کاردانی بسیار فرمانروایی کرد»؛ اینکه در تاریخ پانـصدسـالۀ خوزسـتان از «سـردار نامی ایران (حضرت اشرف رئیس الوزرا) اعلی حضرت شاهنشاه امروزی » سـخن مـی گویـد کـه «قد مردانگی برافراشت »، سپس به سرکوب قیام های ضداستعماری چـون قیـام جنگـل توسـط رضاخان صحه می گذارد و آن را به چوب شورش های کوری (نظیر فتنۀ سیمیتفو) مـی رانـد؛ و اینکه در جریان سرکوب خزعل توسط سردار سپه ، کسروی رئیس عدلیۀ خوزسـتان بـود و در جشن پیروزی قشون پهلوی به ایـراد نطـق پرداخـت و در آن از رضـاخان بـه عنـوان «بـازوی نیرومندی» یاد کرد که «خدای ایران برای سرکوبی گردن کشان این مملکت و نجات رعایا آماده گردانیده است » و اینکه در پیشگفتار تـاریخ مـشروطۀ ایـران اصـولا فلـسفۀ نگـارش تـاریخ را زمینه سازی برای روشن شدن ارج خدمات رژیم پهلوی می داند، همگی دلالت بـر هـم راسـتایی عمیق فکری میان این روشنفکر با حاکمیت پهلـوی اول دارد و ایـن تلاقـی و افـق مـشترک را نمیتوان ساده و منفعت طلبانه یا سیاسی صرف تحلیل کرد، زیرا این فرد گستاخ و جسور کسی نبودکه اهل مجامله باشد.