چکیده:
پس از شکلگیری حاکمیت سعودی در شبهجزیرة عربستان که پس از همپیمانی محمدبنسعود حاکم شهر الدرعیه در قلب منطقة نجد عربستان سعودی و محمدبنعبدالوهاب رخ نمود، تاریخنویسی سعودی نیز آغاز به کار کرد. این تاریخنویسی در طول تاریخ خود از الگوهای متعددی پیروی کرده است. در وهلة نخست و با توجه به تفاوتهای فرهنگی ـ مکانی میتوان از دو الگوی تاریخنویسی نجدی و بغدادی پیرامون برآمدن آل سعود سخن گفت، که در الگوی نخست عنصر وهابی در مقابل عنصر سعوی برجسته میشود، و در الگوی دوم سرزمین نجد بهعنوان عنصر اصلی درنظر گرفته شده است. تفاوت در عنصر زمان نیز باعث ایجاد الگوهای متعدد تاریخنویسی سعودی شده است، از همین جهت میتوان از منظر هویتی دوگونه تاریخنویسی متقدم (دورة نخست حاکمیت آل سعود) و متأخر (دورة پس از شکلگیری حاکمیت سوم سعودی) را در نظر گرفت.
The Saudi historiography started by the rise of Saudi dynasty in central Arabia in 1744، when Muhammad ibn Saud، the tribal ruler of the town of Ad-Dir''iyyah near Riyadh، and Muhammad ibn Abd-al-Wahhab، the religious leader were united. Several Paradigm shave been used to form such historiography in different periods. Firstly، the Najdian and the Baghdadian Paradigms can be discussed from locational–cultural point of view about the rise of Saudi dynasty. The Wahhabid and the Najd elements would be focused in the first and the second Paradigms، respectively. The differences between several periods have made different paradigms in Saudi historiography. So، in terms of identity، two kinds of Saudi historiography، the early (the first rule of Saudi dynasty) and the recent (after the third rule of Saudis)،can be distinguished.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان نمونه ابراهیم الحیدری بغدادی که در بغداد و استانبول در نظام عثمانی به کارهای قضائی اشتغال داشت و شافعی مذهب بود و حتی کتابی علیه شیعیان دارد، (الحیدری،٢٠٠٧ : ٩) سخت منتقد محمد بن عبدالوهاب است به وضعیت بدعت گرایی در نجد اشاره می کند (الحیدری ، ١٩٩٩ : ٢٣١) اما این امر را به کل جهان اسلام تعمیم نمی دهد و به عنوان نمونه توسل به بارگاه رسول اکرم در مدینه منوره را به دلیل اینکه رسول خدا بزرگ ترین واسطه میان انسان ها و خداست بیاشکال تلقی می کند، (همان :٢٢٨) در این بین حتی بن بشر نیز تنها به بدعت های نجد سعودی تلقی می کند و البته می پردازد و جلوگیری از این بدعت ها را فلسفه قیام وهابی همچون بن غنام انحراف و ارتداد را دست کم در مقدمه به کل جهان اسلام تعمیم نمی دهد.
منطق هم ارزی و غیریت سازی در دورة متقدم و متأخر سعودی توصیف بن غنام از جنبش وهابیت نه تنها تلاشی در جهت گزینش هویت مسلمانی برای گروه محمد بن سعود است بلکه با توجه به مقدمه او بر کتاب تاریخش که پیش از این از آن سخن گفته شد و تمام جهان اسلام را طی آن محل رواج بدعت و شرک تلقی کرده بود، تلاشی غیریت سازانه نیز هست ."