چکیده:
دو مفهوم حق و مصلحت که از جمله عناصر کلیدی گفتمان سیاسی، حقوقی، اخلاقی و اجتماعی اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیا قلمداد میشوند، راه خود را به گفتمان حقوقی و سیاسی جامعه معاصر ایران نیز باز کردهاند. با این همه بروز حدی از تنش میان آنها به دلیل تکثر انگاره های ارزشی و مآلا، تزاحم ادعاهای متعارض، در عرصه عمل، امری گریزناپذیر جلوه میکند. از همین رو، نظریهپردازان حوزه فلسفه سیاسی و حقوقی مدرن کوشیدهاند تا هر یک به سهم خویش راهکاری را برای حل این تنش مجادلهآمیز ارائه دهند . از این میان، هابز و هگل ضمن تئوریزه کردن ایده مصلحت دولت، منفعت طیف محدود کارگزاران حکومتی را به مثابه خیر عام و مصلحت عمومی قلمداد نموده و بر این مبنا با مقدم دانستن منافع مذکور بر حقوق و آزادیهای فردی، اعطا، بازپسگیری، گسترش یا محدودیت هر نوع حق فردی را به طور کامل در چارچوب ملاحظات مربوط به منفعت عمومی قابل تحقق دانستهاند. این نظریه در فقه سیاسی شیعه طرفداران و مخالفانی دارد. از میان موافقان آن شیخ مفید، شیخ طوسی، علامه حلی و شهید اول و از میان مخالفان، شیخ مرتضی انصاری و آیتالله خمینی نام بردارند. در این نوشتار تلاش میکنیم، پس از معرفی دکترین مصلحت دولت، مغالطه های مفهومی و چالشهای عملی این ایده را در پرتو تئوری تعادل به عنوان نظریه ای همگرا در خصوص نسبت میان حق و مصلحت، آشکارا نشان دهیم.
خلاصه ماشینی:
لذا مردم مآلاً به یک حکمران که بر آنها فرمانروایی کند، نیاز خواهند داشت و اگر قرار باشد که این حکمران بهطور دائم و مؤثر صلح و امنیت را برقرار ساخته و در راه تحقق خیر عمومی بکوشد، باید از قدرتی مافوق همه قدرتها برخوردار گردد: «تنها راه تأسیس چنین قدرت عمومی که بتواند آدمیان را از هجوم بیگانگان و از آسیبهای یکدیگر محفوظ داشته و اعمالشان را به سوی مصلحت عمومی رهنمون کند، این است که آنان تمامی قدرت و توان خود را به یک تن یا مجمعی از کسان واگذار کنند که نماینده ایشان باشند و هر کس همه اقداماتی را که چنین نمایندهای در امور مربوط به صلح و امنیت عمومی، رأساً یا باواسطه انجام میدهد، چنان بپذیرد که گویی خود عامل آن بوده و به این طریق اراده خود را به او و رأی و نظر خود را به رأی و نظر او تسلیم کند.
اهمیت ایده تعادل برای داوری درباره تعارضات چالشبرانگیز حقوق فردی و منافع جمعی در عرصه حیات اجتماعی تا بدان حد است که میتوان از این اندیشه به مثابه منظر یاد کرده و نظریههای تقدمگرای رقیب در باب نسبت میان حق و مصلحت از جمله دکترین مصلحت دولت را از دریچه آن مورد بحث و بررسی قرار داد.