چکیده:
پژوهش حاضر با هدف « بررسی رابطه بین هوش هیجانی با سرمایه اجتماعی سازمانی کارکنان دانشگاه شیراز » به روش توصیفی - همبستگی صورت گرفته است . جامعه آماری تحقیق (٦١٠) نفر از کارکنان دانشگاه شیراز بوده ، که تعداد ١٤٠ نفر از آن ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر اساس فرمول لوی لمشو انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسش نامه هوش هیجانی شرینگ (١٩٩٢) و پرسش نامه محقق ساخته سرمایه اجتماعی سازمانی می باشند که پایایی آن ها از طریق ضریب آلفای کرنباخ به ترتیب ٨٦.. و ٩٧.. به دست آمد. جهت تحلیل داده ها از آزمون های همستگی پیرسون ، تحلیل واریانس ، رگرسیون گام به گام وتی مستقل استفاده شد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون حاکی از آن بود که بین هوش هیجانی و پنج مولفه آن ( خود آگاهی ، خودکنترلی ، خودانگیزی ، همدلی و مهارت اجتماعی ) با سرمایه اجتماعی سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از آن بود که تنها مولفه خودآگاهی با ضریب بتای ٤٠. توانایی پیش بینی سرمایه اجتماعی سازمانی کارکنان را دارا می باشد. سرانجام نتایج حاصل از آزمون تی نشان داد که در کارکنان زن و مرد از لحاظ هوش هیجانی تفاوت معنی داری وجود ندارد.
خلاصه ماشینی:
"نتایج آزمون همبستگی پیرسون حاکی از آن بود که بین هوش هیجانی و پنج مولفه آن ( خود آگاهی ، خودکنترلی ، خودانگیزی ، همدلی و مهارت اجتماعی ) با سرمایه اجتماعی سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از آن بود که تنها مولفه خودآگاهی با ضریب بتای ٤٠.
او در مدل خود پنچ عنصر یا بعد را برای هوش هیجانی در نظر می گیرد: خود آگاهی ٣: توانایی تشخیص و درک حالات روحی ، احساسات ، عواطف و انگیزه های خود و تاثیر آن بر دیگران خود تنظیمی ٤: توانایی کنترل یا تغییر مسیر تمناها و حالات روحی مخرب ، تامل در داوری و تفکر قبل از اقدام انگیزش (خودانگیزی )٥: اشتیاق و دلبستگی به کار با دلایلی فراتر از پول یا موقعیت شغلی ، و تمایل به دنبال کردن هدف ها، همراه با انرژی و پشتکار همدلی ٦: توانایی درک حالات عاطفی دیگران و مهارت رفتار با دیگران بر اساس واکنش های عاطفی دیگران مهارت اجتماعی ٧: مهارت در مدیریت روابط و ایجاد شبکه ها و توانایی در یافتن زمینه های مشترک و ایجاد رابطه نزدیک ( رهرود و جویبار، ١٣٨٧) از زمانی که سالووی و مایر اصطلاح هوش هیجانی را خلق کردند، تحقیقات فراوانی در زمینه فاکتورهای غیر شناختی که به افراد کمک می کنند تا در زندگی اجتماعی و کاری شان موفق شوند، انجام شده است (گویال و آخیلیش ٨، ٢٠٠٧)."