چکیده:
در طول تاریخ، اقتصاد و سیاست، همواره دو رکن اساسی حیات اجتماعی بشریت بوده
است. امروزه تعامل این دو موضوع، بیش از هر زمان، سایه خود را بر حوزههای مختلف
حیات انسانی انداخته است. گستره این تعامل و تأثیر و تأثر متقابل آنها به حدی است که
عدهای معتقدند نمیتوان مرز مشخصی بین دو حوزه اقتصاد و سیاست ترسیم کرد و جدا
کردن آنها از یکدیگر، هر یک از این دو علوم را دچار پراکندگی و بحران میکند.
امروزه بحثهای زیادی در باب اقتصاد و سیاست و تعامل این دو، در حوزههای علم
سیاست، روابط بینالملل، اقتصاد، جامعهشناسی و مباحث توسعه و عقب ماندگی مطرح
است تا جایی که حتی تحولات سیاسی اجتماعی جوامع انسانی و توسعه و عقب ماندگی آنها
را از زاویه این پدیده مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. فراتر از این مباحث در بحثهای
«روششناسی» نیز از دو عنصر یاد شده در تحلیل پدیدههای سیاسی اجتماعی بهره گرفته
شده است؛ به عبارتی در این حوزه سخن از تطبیق اقتصاد بر علم سیاست یا بررسی اقتصادی
تصمیمگیریهای غیراقتصادی در تبیین و تفهم پدیدههای سیاسی اجتماعی میرود.
آثار محسوستر و ملموستر اقتصاد و سیاست در دنیای امروز را میتوان در رفتار
قدرتهای بزرگ و نوع بهرهگیری آنها از اقتصاد و سیاست ملاحظه نمود؛ چنانکه آنها با
بهرهگیری از ابزارهای اقتصادی در قالب کمکهای اقتصادی و مالی و اهدای وامهای بلاعوض،
کوتاه مدت، بلندمدت، بدون بهره و یا با بهره کم برآن بودهاند تا رفتارهای کشورهای دریافت
کننده این کمکها را در جهت سیاستهای مورد نظر خود شکل دهند.
سرانجام هرچند نظریات مختلفی در برتری اقتصاد برسیاست و یا بالعکس وجود دارد،
تعامل این دو پدیده زمینهساز پیدایش پدیده دیگری به نام اقتصاد سیاسی گردیده است که در
سطح دولت ـ ملتها و فراتر از آن اقتصاد سیاسی بینالمللی امروزه جریان دارد.
خلاصه ماشینی:
"امروزه بحثهای زیادی در باب اقتصاد و سیاست و تعامل این دو، در حوزههای علم سیاست، روابط بینالملل، اقتصاد، جامعهشناسی و مباحث توسعه و عقب ماندگی مطرح است تا جایی که حتی تحولات سیاسی اجتماعی جوامع انسانی و توسعه و عقب ماندگی آنها را از زاویه این پدیده مورد بحث و بررسی قرار دادهاند.
براین نتیجهگیری میرسیم که دو متغیر اقتصاد و سیاست و چگونگی استفاده و به کارگیری آنها در این جوامع در سرنوشت متفاوت آنها نقش بنیادین داشته است؛ حتی بسیاری از نظریات اندیشمندان و صاحبنظران بحث و توسعه و عقب ماندگی در جوامع بشری را از زاویه اقتصادی مانند انباشت ثروت یا انباشتگی داخلی مورد بررسی قرار دادهاند.
او در رابطه، با دو حوزه مورد بحث براین اعتقاد است که: «سیاست یکی از جنبههای بسیار متنوع نهادهای بشری بوده و اقتصاد جنبه دیگر آن به شمار میرود، اگر چه ممکن است علمای اقتصاد و سیاست هر دو نهادهای واحدی مثل سیستم خزانه داری یا سیستم بودجهبندی یک دولت را مورد بررسی قرار دهند ولی باید متوجه بود که در هر مورد بخصوص عالم اقتصادی بدوا با مسائلی از قبیل قلت منابع و استفاده از آنها و عالم سیاسی با مسائلی مثل روابط قدرت و حکومت و اقتدار سرو کار خواهد داشت."