چکیده:
زنان سرپرست خانوار 12 درصد از جمعیت زنان کشور را تشکیل داده و با مشکلات فراوانی چون بیکاری، نداشتن درآمد مطمئن و ثابت، به عهده داشتن مسئولیتهای توام پدری و مادری، تحصیلات پایین و در معرض انواع آسیبهای اقتصادی و اجتماعی قرار داشتن مواجهاند. از این رو چگونگی توانمندسازی این گروه از زنان مهمترین مسئلهی پیش روی پژوهشگران، کارشناسان و برنامهریزان است. هدف اصلی این مقاله، بررسی تاثیر برنامههای رسانهی ملی در توانمند سازی زنان سرپرست خانوار منطقهی 18 تهران است. به منظور تبیین موضوع پژوهش حاضر از نظریههای مربوط به توانمند سازی مانند دیدگاههای سارا لانگه، دیدگاههای فمینیستی و در حوزهی رسانه نیز از نظریههای برجسته سازی و استفاده و خشنودی استفاده شده است. روش پژوهش از نوع توصیفی و پیمایش بوده و بر اساس آن جامعهی آماری و حجم نمونه به دلیل کم بودن تعداد زنان سرپرست خانوار منطقهی 18 یکسان فرض شد و تعداد آنها 300 نفر برآورد شد و به تبع آن روش نمونهگیری نیز تمام شماری بوده است. نتایج تحقیق نشان داد که متغیرهای مستقل تحقیق شامل برنامههای آموزشی، پیامهای تبلیغاتی، برنامههای اوقات فراغت، افزایش آگاهی و الگوسازی رسانهی ملی با متغیر وابسته یعنی توانمند سازی زنان سرپرست خانوار رابطه داشتند. به عبارت دیگر تمامی برنامههای آموزشی، پیامهای تبلیغاتی، برنامههای اوقات فراغت، برنامههای افزایش آگاهی و برنامههای الگوسازی در توانمند سازی زنان تاثیرگذار بوده و میزان این تاثیرگذاری برابر با 42/0 بود که حاکی از آن است که متغیرهای مستقل به میزان 42/0 توانایی تبیین توانمند سازی زنان سرپرست خانوار را داشتهاند.
Women-headed household are almost 12 percent of population of the all women and are involved with unemployment، lack of stable income، accept of motherly and fatherly responsibility، the lower education and social problems. Therefore، how empowerment this group of women is the most important problem for experts، researchers and planners. The main goal of this essay is the inquiry for effect of national media programs on the empowerment of women-headed household of Tehran-18 region. To explanation of the subject of current research use from empowerment، feminism، using and satisfaction theories. The method of research was descriptive and survey and based on supposed statistical society and sample volume due to few of women-headed household. Thus، the sample volume was estimated 300 persons and the method of sampling was full-account. Research results show: independent variables including; instructional programs، propaganda messages، leisure time''s programs، increase of awareness and modelling by national media related to dependent variable- the empowerment of women-headed household. Otherwise، the whole of independent variables effected on - the empowerment of women-headed household and the rate of this effectiveness was: R2= 0/42. This means that independent variables in rate of R2= 0/42 can explain the empowerment of women-headed household.
خلاصه ماشینی:
"2-8- یافته های استنباطی 8-2-1- فرضیهی اول: برنامههای آموزشی رسانهی ملی و توانمند سازی زنان سرپرست خانوار با توجه به نتایج ضریب همبستگی پیرسون در فاصلهی اطمینان 95 درصد سطح معناداری آزمون برابر است با 00/0 sig= که کمتر از 05/0 است، آزمون معنادار بوده و بین برنامه-های آموزشی رسانهی ملی با توانمند سازی زنان رابطهی معناداری وجود دارد.
8-2-3- فرضیهی سوم: برنامههای اوقات فراغت رسانهی ملی و توانمند سازی زنان سرپرست خانوار با توجه به نتایج ضریب همبستگی پیرسون در فاصله اطمینان 95 درصد سطح معناداری آزمون برابر است با 00/0 sig= که کمتر از 05/0 است، آزمون معنادار بوده و بین برنامه-های اوقات فراغت رسانهی ملی با توانمند سازی زنان رابطهی معناداری وجود دارد.
8-2-4- فرضیهی چهارم: افزایش آگاهی از طریق رسانهی ملی و توانمند سازی زنان سرپرست خانوار با توجه به نتایج ضریب همبستگی پیرسون در فاصله اطمینان 95 درصد سطح معناداری آزمون برابر است با 00/0 sig= که کمتر از 05/0 است، آزمون معنادار بوده و بین افزایش آگاهی از طریق رسانهی ملی با توانمند سازی زنان رابطهی معناداری وجود دارد.
پژوهش حاضر درصدد بود رابطهی بین برنامههای رسانهی ملی با توانمند سازی زنان سرپرست خانوار را نشان دهد که برخی از مهمترین نتایج به دست آمده عبارتاند از: 47 درصد از پاسخگویان که بیشترین آنها را تشکیل میدادند در گروه 39-30 سال قرار داشتند."