چکیده:
از منظر حکیم آقاعلی مـدرس «نفـس انسـانی » حقیقـت واحـد و ذومراتبـی اسـت کـه طیـف گسترده ای از مراتب گوناگون هستی را در خود جای داده است . نفس ناطقه در مراتب عالی خود، در اوج بساطت و وحدت و اطلاق است ؛ به گونه ای کـه همـه کثـرات در آن مسـتهلک و منـدک هستند. همین نفس بسیط و مطلق در مراتب نازله خود متکثر و مقید است ، و این از شگفتی های نفس انسانی است که وحدت و کثرت ، بساطت و ترکب ، اجمال و تفصیل ، اطلاق و تقییـد را در مراتب طولی خود جمع کرده است . حکیم تهران معتقد است نفس انسانی در پرتو حرکت ذاتی و جوهری خویش ، با غایت و اصل خود که همان «نفس کلی » است ، متحد شـده ، مـی توانـد بـه لایه های باطنی خود علم حضوری پیدا کند. وی از این معرفت شهودی نفس به «علم به علم » یا «استشعار به شعور» تعبیر می کند. در این مقاله نخست نفس شناسی فلسـفی حکـیم موسـس مورد بازپژوهی قرار گرفته و سپس تحلیلی از «معرفت شهودی نفس » و راهکارهای دستیابی به آن و رابطه «معرفت نفس با معرفت رب » از دیدگاه ایشان ارائه شده است ..
According to Agha Ali Mudarris Zinoozi human soul is a single reality with (different) stages that include various levels of existence. At its culmination, rational soul is absolutely simple, singular and unconditional. It contains all pluralities. At its lower stage, this simple and absolute soul is plural and conditional. It is very interesting to note that human soul is, in its longitudinal form, one, plural, simple, composite, brief, detailed, absolute and conditional. The sage from Tehran holds that human soul gets united with its goal i.e. the universal soul through substantial movement. It thus comes to gain immediate knowledge about its inner layers, which he terms as 'understanding understanding'. This article studies his philosophical psychology, soul's intuitive and the relation between understanding soul and understanding Lord.
خلاصه ماشینی:
"حکیم تهران معتقد است نفس انسانی در پرتو حرکت ذاتی و جوهری خویش ، با غایت و اصل خود که همان «نفس کلی » است ، متحد شـده ، مـی توانـد بـه لایه های باطنی خود علم حضوری پیدا کند.
حکیم آقاعلی مدرس بر این باور است که مراتب نفس انسانی همانند مخروطی است که در رأس آن قوة عاقله قرار گرفته و در قاعده آن صورت های اعضاء و مواد آنهـا واقـع شده است ؛ به گونه ای که هر مرتبه عالی و برتر نفس برای مراتب دانی و پست خود علـت ایجابی ، و هر مرتبه دانی و پایین بـرای مرتبـه عـالی علـت اعـدادی اسـت (همـان ، ج١، ص٦٧٠).
ازاین رو، هر کس نفس خود را بشناسد و این تعـالی و تـدانی را بـا علـم حضوری ادراک کند، می تواند به مراتب عالی و دانی هستی و سریان و تجلی حـق تعـالی در همه اشیاء پی ببرد: فتکون (النفس ) دانیة فی علوها، وعالیة فی دنوها، مقدسة فی تدنسـها، و متدنسـة فی تقدسها، مجردة مع تعلقها، و متعلقة مـع تجردهـا، داخلـة فـی شـعبها و فروعهـا اللتی هی منازل فعلها و مناهل لنورها، لا کدخول شی ء فی شی ء، و خارجة عنهـا لا کخروج شی ء عن شی ء، «من عرف نفسه فقد عرف ربـه » فـافهم ذلـک و صـنه عـن الأغیار الأشرار المنکرین لأسرار التوحید الذی عبر عنه أئمتنا علیهم آلاف التحیـة و الثناء تارة : بالامر بین الأمرین : الجبر و التفـویض ، و تـارة بالمنزلـة بـین المنـزلتین التشبیه و التنزیه ، و تـارة بـالخروج عـن الحـدین : الإبطـال و التشـبیه (همـان ، ج١، ص٥٨٦)."