چکیده:
از دیر باز این مسئله که آیا اخلاق جایی در سیاست دارد و اینکه آیا باید سیاست را از منظری اخلاقی دید یا خیر، محل مناقشه بوده است. این دعوا به طور مشخص در کنار مدعای علم مدرن مبنی بر لزوم رهایی علم از بند قضاوتهای ارزشی به این باور عمومی دامن زده است که علم سیاست و روابط بینالملل فارغ از محتوا و قضاوت ارزشی است و یا اینکه بایستی اینگونه باشد. سوال ما در این پژوهش این است که آیا نظرورزی در حوزه علوم اجتماعی و به طور خاص، در حوزه نظریه روابط بینالملل، متضمن اخلاق است؟ نوشتار پیش رو این باور را در دو سطح نظری و فرانظری، در قالب نظریههای روابط بینالملل مورد کاوش قرار میدهد و با مرور مبانی نظریههای روابط بینالملل و رویکرد آنها در قبال ارزشهای اخلاقی، نشان میدهد که اولا در سطح فرانظری و به طور مشخص به لحاظ روششناسانه اساسا دوگانه علم ارزش قابل تمایز از هم نیست و ثانیا، در سطح نظری، میتوان مبانی عمیق و گسترده اخلاقی را در نظریههای روابط بینالملل بازشناخت. از دیر باز این مسئله که آیا اخلاق جایی در سیاست دارد و اینکه آیا باید سیاست را از منظـری اخلاقی دید یا خیر، محل مناقشه بوده است . این دعوا به طور مشـخص در کنـار مـدعای علـم مدرن مبنی بر لزوم رهایی علم از بند قضاوت های ارزشی به این باور عمومی دامن زده است که علم سیاست و روابط بین الملل فارغ از محتوا و قضاوت ارزشی است و یا اینکه بایستی اینگونه باشد. سوال ما در این پژوهش این است که آیا نظرورزی در حوزه علوم اجتمـاعی و بـه طـور خاص ، در حوزه نظریه روابط بین الملل ، متضمن اخلاق است ؟ نوشتار پیش رو این باور را در دو سطح نظری و فرانظری، در قالب نظریه های روابط بین الملل مورد کاوش قرار میدهد و با مرور مبانی نظریه های روابط بین الملل و رویکرد آن ها در قبال ارزش های اخلاقی، نشان میدهـد کـه اولا در سطح فرانظری و به طور مشخص به لحاظ روش شناسانه اساسا دوگانه علم ارزش قابل تمایز از هم نیست و ثانیا، در سطح نظری، میتوان مبانی عمیق و گسترده اخلاقی را در نظریه - های روابط بین الملل بازشناخت .
خلاصه ماشینی:
"Perpetual peace Utopianism Normative Formulation داور 1 (١٩٩٨ ,dower) رویکردهای عمده هنجاری روابط بین الملل را بـر مبنـای میـزان اهمیتی که رویکردها برای مرزهای ملی قائلند و میزان اعتقاد آنهـا بـه جهـان شـمولی ارزش ها، این گونه تقسیم بندی میکند (جدول یک ): واقع گرایـی شـکاک 2 کـه بـرای مرزهای ملی اهمیتی بنیادین قائل است و هیچ اعتقادی بـه تاثیرگـذاری ارزش هـا بـر عرصه جهانی ندارد و معتقد است دولت های ملی حتی به قیمت شکسـتن پیمـان هـا باید در پی استیفای منافع خود باشند؛ بین الملل گرایی 3 کـه ماننـد واقـع گرایـی بـرای مرزها اهمیت قائل است و تاثیرگذاری ارزش هـا بـر عرصـه جهـانی را چنـدان قابـل توجه نمیداند و حامی برپا شدن جامعه ای از کشورها برای تنظیم برهم کنش (تعامل - ها) آنهاست ؛ و وضعیت جهان وطنی 4 که مرزهای ملی را کم اهمیـت تلقـی مـیکنـد و قائـل بـه اهمیت هنجارهای جهان شـمول اسـت و ایـده هـای هنجـاری سـه مکتـب فردگـرای حداقلی 5 ، ایده آلیسم جزمی و انسجام گرایی کثرت گرا 6 را شامل میشود.
بـه ازای هر انسانی که کشته نمیشود و هرکودکی که گرسـنگی نمـیکشـد، ایـن جهـان اخلاقیتر میشود و تلاش این مقاله این بود که نشان دهد نه پژوهشگر روابـط بـین - الملل ، به عنوان یک انسان تاریخی احاطه شده به واسطه ی یک زیست جهان کمـابیش منسجم ، میتواند فارغ از این مصائب و این مسائل فکر کند و نه نظریـه هـای روابـط بین الملل چنین رویکردی را در پیش گرفته اند و در نتیجه ، نظریه روابط بین الملـل در این مورد نه در جایگاه متهم ، بلکه در موضع دادستان قرار گرفته است ."