چکیده:
«رضا امیرخانی »، نویسندهای با سبک منحصر به فرد است که داستانهـایش را از آثار دیگر داستاننویسان معاصر متمایز می کند. از جمله این ویژگـی هـای خـاص می توان به رسم الخط عجیب ، یا بازیهـای زبـانی و اسـتفادة مناسـب از معـانی و شکل های گوناگون کلمات اشاره کرد که به عنوان سبک خاص و منحصر به فـرد نویسنده در این مقاله بررسی و تحلیل شده است . در این نوشتار، سـه رمـان رضـا امیرخانی به نامهای «ارمیا»، «من او» و «بیوتن » از منظر نحوة کاربرد عناصر داسـتانی بررسی شده است . با توجه به نتایج این جستار می توان استفادة بـه جـا و مناسـب از عناصــر داســتانی ، توصــیف هــای زنــده و ماهرانــه ای از مکــانهــا، شخصــیت هــا و احساساتشان را -به طوری که خواننده بـه خـوبی بتوانـد خـود را در صـحنه هـای داستانها تصور کند - از ویژگی های سبکی این نویسنده برشمرد.
Reza Amirkhani is a writer with a unique style which discriminates his stories from other contemporary writers. Strange orthography، language games and proper use of various meanings and forms of the words in are some of the features of this writer’s unique style which have been studied in this article. The story elements have been analyzed in three of his novels، namely، Ermia، Man-e-Ou، and Bivatan. The results show that the appropriate use of story elements، lively and skillful description of places، characters and their feelings in a way that the reader can fully visualize the scenes of the story and imagine himself as part them، are some of the properties of Amirkhani’s writing style.
خلاصه ماشینی:
در ایـن مقالـه نویسنده علاوه بر رمانهای مورد بحث این مقاله به داستان کوتـاه «از بـه » و رمـان اخیـر امیرخانی ، « قیدار» نیز پرداخته است و به واسطة همین حجم فراوان، بررسی هـا کلـی تـر انجام پذیرفته و مقاله ، مثالی از متن داستانها ندارد.
البته در جاهایی به ویژه در ابتدای داستان، شاهد یادآوری خاطرات گذشته توسط ارمیـا هسـتیم ، امـا نویسـنده بـه صورت آگاهانه حوادث داستان را یکی پس از دیگری طوری کنار هم قرار داده است کـه حس کنجکاوی و تعلیق را در خواننده تا آخر داستان زنده نگه می دارد.
بیشترین و مهم ترین قسمت این بخش ، یعنـی دوسـتی عمیـق ارمیا و مصطفا و سپس شهادت مصطفا و در پی آن خلوت گزیدن ارمیا، در سـنگر اتفـاق می افتد؛ سنگری که طبق توصیف نویسنده بسیار کوچک است : «نگاهی به راست ؛ از کنار مهر تا ته سنگر که یک متـر بـیش تـر نبـود و فقط دو کیسه خواب خلوت گلیم و دیـوار کیسـه شـنی را بـه هـم مـی زد.
گـاهی نیـز ایـن عشق غم انگیز است و فضای غم باری به داستان می دهد؛ مانند وقتی کـه علـی و مهتـاب در پاریس با هم تنها هستند و هیچ مانعی بر سر راه ازدواجشان نیست ، اما علی همچنان منتظر اجازة درویش مصطفاست و مهتاب را هم در این انتظـار سـخت نگـه مـی دارد تـا سرانجام هر دو ناکام می میرند.
در «من او» نیز نمونه های زیادی از این تکرار وجود دارد کـه یکـی از آنهـا اشـاره بـه «هفت ساله » شدن مهتاب و «بوی لبخند» اوست که چندبار در متن داستان آمده است : «...