چکیده:
سوئینبرن ـ فیلسوف دین معاصر ـ در آثار خود تلاش کرده است تقریر جدیدی از براهین اثبات وجود خدا ارائه دهد. بر این اساس ، وی بایسته های معرفتی ویژه ای در خصوص این ادله بیان می کند که از میان آن ها می توان به اقناعی بودن ، پسینی بودن ، استقرایی بودن و انباشتی بودن این ادله اشاره کرد. در این پژوهش سعی کرده ایم که رویکردهای مزبور به براهین را تبیین و سپس مورد بررسی و نقد قرار دهیم
خلاصه ماشینی:
"استقراگرایی ، یکی از روش های مطرح در علوم تجربی است و به نظر اکثر دانشمندان این علوم ، اتکای علم به استدلال استقرایی به قدری واضح است که اصلا لزومی ندارد کسی برای آن دلیل بیاورد (چالمرز، ١٣٧٨: ٢٩)، لکن به کارگیری این روش به صورت عام در همة براهین اثبات وجود خدا، واجد چند اشکال است : اولا: اثبات وجود خدا از موضوعات فلسفه و متافیزیک است ، نه موضوعات علوم تجربی و همان طور که می دانیم روش این علم ، روشی برهانی بوده که در آن از قیاس و استدلالات برهانی استفاده می شود، چراکه هدف این علم کشف حقیقت به نحو یقینی است و تنها با به کارگیری ـــــــــــ فصلنـامــه چنین روشی ، این هدف میسور است (طباطبائی ، ١٤٢٨ق : مقدمه کتاب ).
توضیح آن که ، وی برهان امکان و وجوب را هم مانند سایر براهین پسینی ، شاهدی بر تأیید وجود خدا می داند؛ به عبارتی ، وجود خداوند را فرضیه ای می داند که برهان امکان و وجوب نیز همچون سایر براهین پسینی تأییدی بر این فرضیه است و مانند دانشمند علوم تجربی که بر فرضیة خویش شواهدی را جمع آوری می کند، وی نیز تلاش می کند همة براهین پسینی اثبات وجود خدا، از جمله برهان امکان و وجوب را شاهدی برای تأیید وجود خداوند قلمداد کند (١٣٣ :٢٠٠٤ ,Swinburne)، لکن در سنت فلسفه و کلام اسلامی علاوه بر این که براهینی همچون برهان نظم به صورت برهانی تقریر شده و رویکرد استقرایی صرف به آن نشده است ، در این سنت برهان امکان و وجوب به اشکال مختلف مورد تقریر قرار گرفته است که بر اساس بعضی از این تقریرات ، برهان مزبور یک برهان پیشینی و ماقبل تجربی است ، تا جایی که از آن به برهان لمی یا شبه لمی تعبیر شده است (حلی ، ١٣٧٢: ٣٩٢؛ ابن سینا، ١٣٦٣: ٣٣)."