چکیده:
تأثیر عوامل جغرافیایی بر جسم انسان چه از حیث تأثیر در سلامت و چه از لحاظ بروز بیماری ها از زمان های قدیم بر طبیعیدانان و پزشکان کم و بیش معلوم بوده است ، اما پرسش مهمی که همواره در علم اخلاق مط رح بوده آن است که »تأثیر عوامل جغرافیایی بر اخلاق تا چه حد است ؟« پاسخ های فراوانی به این مسأله داده شده که میتوان مجموع آن ها را در سه مکتب : ١ـ جبرگرا ١ـ اراده آزاد و ٨ـ مکتب امکانگرا جای داد. در این پژوهش با توجه به ابتنای اخلاق بر نفس و ارتباط تنگاتنگ آن دو با هم، سعی شده با تبیینی از هستیشناسی انسان این مسأله مورد بررسی و مداقه قرار گیرد. نوشتار حاضر نظرات مط رحشده در مورد هستیشناسی انسان را در سه قسم: ١ـ دوئالیسم ١ـ فیزیکالیسم و ٨ـ نظریه صدرائی جای داده و از بین دیدگاه های موجود در این رابط ه ، دیدگاه صدرائی را مناسب دانسته ، زیرا بنابر دیدگاه صدرائی نفس امری »جسمانیه الحدوث« است ؛ بدین معنی که در آغاز امر، از همین مواد و عناصر سازنده بدن و موجود در این عالم پدید آمده و با تحول ذاتی و جوهری در مسیر تکامل قرار میگیرد. این گوهر روحانی مادامی که انسان در این جهان است کاملا مجرد نیست ، لذا همواره با جسم در تفاعل و تعامل خواهد بود. بنابراین عواملی همچون »شرایط جغرافیایی« که بر جسم تأثیر میگذارند، بر نفس و به تبع آن بر اخلاق نیز تأثیرگذار خواهند بود. از طرف دیگر چون دیدگاه صدرایی، دیدگاه فیزیکالیستی محض نیست ، لذا با پذیرش »تأثیر عوامل جغرافیایی بر اخلاق« همچنان فلسفه ای زنده و پویا خواهد بود. بنابر توضیحات فوق، پاسخ مناسب برای پرسش اصلی نوشتار بر اساس »مکتب امکانگرایی« میباشد.
خلاصه ماشینی:
"( در »اشارات و تنبیهات« از طریق برهان معروف به انسان معلق در فضا و نیز از راه بررسی آثار و خواص نفس میکوشد تا نفس را به عنوان حقیقتی غیر از بدن اثبات کند و بر دوگانگی نفس و بدن تأکید میکند )ابن سینا، ١٨٣٨: ٨١١-٨١١( و در کتاب نجاه میگوید: »نفس جوهری مجرد و بسیط است که با حدوث بدن حادث میشود و بدن ابزاری است برای اعمال و افعال آن« )ابن سینا، ١٨١١: ١١( و در »رساله نفس « نفس را »جوهری عقلی مفارق از بدن و قائمالذات« معرفی میکند )ابن سینا، ١٨٨١: ١١( و در همان جا میگوید »نفس پیش از بدن موجود نیست ، بلکه چون جسمی پدید آید و مستعد قبول نفس شود، از جانب واهب صور نفسی افاضه شود تا تدبیر آن جسم کند.
در ارتباط مط الب فوق با بحث اصلی پژوهش باید گفت از آنجایی که در فلسفه ملاصدرا دوگانگی و ثنویت میان نفس و بدن به کلی زائل میگردد، بنابراین مشکلات دیدگاه دوئالیسم را ندارد، زیرا بر این اساس ابتدای نفس از همین مواد موجود در این عالم است که طبق نظریه حرکت جوهری »نفس « از مواد این عالم حادث میگردد، از این رو چون نفس در حکمت متعالیه امری »جسمانیه الحدوث« میباشد، لذا همانگونه که بر جسم تأثیر میگذارد از جسم نیز تأثیر میپذیرد و از آنجا که جسم همواره دستخوش و تابع عوامل جغرافیایی و محیط ی است ، پس نفس نیز از این عوامل متأثر میگردد و به تبع آن اخلاق نیز که صادر از نفس است از عوامل طبیعی متأثر میگردد."