چکیده:
پژوهش حاضر به منظور مقایسه سبکهای تفکر، سبکهای اسناد، خوشبینی و بدبینی درافراد مبتلا به اختلال وسواس و بهنجار صورت گرفت. این پژوهش از نوع علی- مقایسهای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواس در شهر اردبیل که در سال 1391 به کلینیکهای تخصصی روانپزشکی مراجعه کرده بودند تشکیل میدهد. نمونه پژوهشی 40 بیمار وسواس به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و با 40 نفر بهنجار مقایسه شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه وسواس فکری-عملی، پرسشنامه سبکهای تفکر، پرسشنامه سبکهای اسناد و پرسشنامه بازنگری شده جهتمندی زندگی استفاده شد. دادههای پژوهش با روشهای آماری تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. طبق یافتههای پژوهش سبکهای تفکر در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی مختلتر از افراد بهنجار است. همچنین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی بدبینتر و دارای سبک اسناد کلی، درونی و پایدار هستند. نتایج بیانـگر اهمیت نقش سـبکهای تفکر، سبکهای اسناد، خوشبینی و بدبینی در شکلگیری و گسترش اختلال وسواس فکری- عملی است.
The current study was conducted to compare thinking styles، attribution style، Optimism and pessimism in patients with obsessive-compulsive disorder and normal people. It was an ex post facto design. Population included patients with ODC who were referred to psychiatric clinics of Ardabil in 1391. Forty patients having OCD were compares with forty normal participants. In order to collect data، OCD questionnaire، Maudsley practical، Sternberg thinking style questionnaire، Seligman attribution style questionnaire the revised and life- directional questionnaire were administered. The collected data were analyzed by multivariate analysis of variance. In accordance with the findings، the individuals having obsessive thinking styles had more functional impairment than normal individuals. Also individuals possessing obsessive-compulsive disorder were more pessimistic، internal and stable in attribution style. The most predictive variables were optimism and pessimism، respectively. These results demonstrated the prominent role of thinking styles، attribution styles، optimism and pessimism in forming and developing obsessive- compulsive disorder.
خلاصه ماشینی:
"مطالعه کابازانسکی ۶(۲۰۰۴) نشان می داد 1- Penland, Masten, Zelhart, Fournet & Callahan 2- Morilloa, Belloch, Garcia & Soriano 3- Button, Loan, Davies, Sonuga & Brake 4- Thompson & Gaudreau 5- Mc Arthur 6- Kubzansky که بدبینی و خوش بینی دو قطب یک پیوستار را تشکیل می دهند که قطب خوش بینی بالا بر قطب سلامتی بالا و قطب بدبینی بالا بر قطب اختلالات شدید منطبق است ، افراد دارای اختلال وسواس فکری ‐ عملی در موقعیت های مختلف از سبک تبیینی بدبینانه و افراد بهنجار از سبک تبیینی خوشبینانه بیشتر استفاده می کنند.
۶۹۸ همانطور که جدول ۳ نشان می دهد بین میانگین نمرات جزئی (=F)، کلی (=F)، قانـون گذار (=F)، اجرایـی (=F)، درونـی (=F)، بیرونی (=F)، تک سالاری (=F)، سلسله مراتب (=F)، گروه سالاری (=F)، آزادمنش (=F)، محافظه کاری (=F)، قضایی (=F) و هرج و مرج سالار (=F)، در دو گروه بهنجار و دارای اختلال وسواس تفاوت معنادار وجود دارد .
این یافته در راستای پژوهش های مارشال ولانگ (۲۰۰۴)، شی یر و کارور (۲۰۰۵)، ورکوئیل ، بروسکوتا و تایر (۲۰۰۷)، رایل کونه ، متوس ، فلوری ، اونز و جامپ (۲۰۰۸)، کون وی ، مکی ، اسپرینجر و جونز (۲۰۰۸)، استارکویک ، برل، ملسیویک ، هانن لمپولگ و اسلیک (۲۰۱۰)، کرونستروم ،کارلسون ، نبی ، اوکسانن وسالو (۲۰۱۱)، بهراد، کلانتری و مولوی (۱۳۸۸) مبنی بر تفاوت خوش بینی و بدبینی در افراد مبتلا به اختلال وسواس و بهنجار، هم چنین افراد وسواسی بیشتر از افراد بهنجار بدبین هستند همسو می باشد."