چکیده:
بررسی نسبت میان دو مفهوم اساسی وجود و شیئیت (یا موجود و شی ء) از مسائل مهم نظام های متافیزیکی به شمار می آید. نسبتی که فیلسوف با اتخاذ مبانی خاص برای این دو مفهوم در نظر می گیرد، بر صورت بندی اشیای عالم و وضعیت متافیزیکی معدومات موثر است. در این مقاله دو نظریه ابن سینا و نیثن سمن درباره نسبت وجود و شیئیت ارائه شده و ازآنجاکه دیدگاه ابن سینا واکنشی به دیدگاه متکلمان اسلامی نیز به شمار می آید، اشاره ای مختصر به دیدگاه متکلمان می شود. متکلمان مسلمان قرن ها پیش و سمن در قرن حاضر با مبانی و انگیزه های متفاوت، هر دو معتقدند که نسبت وجود و اشیا، نسبت اعم و اخص مطلق است؛ درحالی که ابن سینا آشکارا بر مساوقت نسبت وجود و اشیا تاکید دارد. هدف این مقاله آن است که با نظر به چارچوب نظری بحث، از نسبت وجود و شیئیت در فلسفه تحلیلی معاصر گامی برای فهم بهتر دیدگاه ابن سینا برداشته شود. به صورت خاص تر در پی آنیم که پس از مقایسه وجوه تشابه و تفاوت نظریه هر دو فیلسوف، روشن سازیم که دیدگاه ابن سینا در چه جایگاهی قرار می گیرد. به منزله هدف فرعی مقاله، به یکی از مهم ترین لوازم بحث (بررسی نسبت وجود و شیئیت)، یعنی جایگاه متافیزیکی معدومات و راه حل های متفاوت دو فیلسوف برای خبر دادن از معدومات اشاراتی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"براساس آنچه گذشت از نظر سمن شیء هر چیزی است که حامل صفت باشد، حتی اگر موجود نباشد؛ یعنی چون معدومات از صفاتی مانند «مورد بحث بودن» یا «مورد علاقه بودن» برخوردارند، شیء بهشمار میآیند و هیچ گریزی از صفت داشتن نیست؛ پس اشیا، دامنهای بسیار فراگیرتر از وجود، دارند؛ زیرا وجود تنها به اشیای موجود نسبت داده میشود.
برای مثال اگر ما برای شریک الباری یک نام انتخاب کنیم و او را «خدای 2» بنامیم، هیچ شیئی حتی شیء معدومی هم مرجع آن نخواهد بود که این نام بر آن دلالت کند؛ اما نامهای تهی دیگر مانند نام گذشتگان یا آیندگان (به اصطلاح ممکنات معدوم) دارای محتوای سمانتیکی هستند؛ یعنی به اشیای ناموجود اشاره دارند و مشکل سمانتیکی ندارند؛ برای نمونه سقراط با اینکه مدتهاست وجود ندارد، نامش در حال حاضر به شیء سقراط که در دامنه اشیا قرار دارد و اکنون صفت «معدوم بودن» و «مورد توجه بودن» را داراست، اشاره میکند و محتوای سمانتیکی آن همان شیئیت سقراط است.
ابنسینا درحالیکه از سویی معتقد به اشتراک معنوی وجود است و از این جهت مانند سمن بر تکمعنایی وجود تأکید دارد، از سوی دیگر با توسل به وجود ذهنی بر مساوقت وجود و شیئیت حکم میکند و چنین نتیجهای با توجه به ساختار فکری فیلسوفان تحلیلی، بهویژه سمن نامطلوب و شاید مبهم است؛ اما با فرض پذیرش نظریه وجود ذهنی میتوان گفت دیدگاههای فلسفی ابنسینا از چنان غنایی برخوردار است که میتواند وجه اشتراکی با همه دیدگاههای جدید در باب نسبت وجود و شیئیت داشته باشد و هیچ منع منطقی ندارد که دیدگاه او را دیدگاه چهارمی در این زمینه بدانیم."