چکیده:
نومینالیسم، نظریهای در پاسخ به مسائل مربوط به کلیات است. بنابراین در این نوشته بحث را ازبررسی انواع کلی آغاز میکنیم و در ادامه سه نظریه مطرح در حوزه کلیات را برمیرسیم. این سهنظریه عبارتاند از: رئالیسم، مفهومگرایی و نومینالیسم. نومینالیسم سخت، نومینالیسم فرازبانی،نظریه مجاز، نومینالیسم داستانگرایانه، نومینالیسم طبقهای، نومینالیسم روششناختی و نومینالیسماجتماعی از انواع نومینالیسماند که در این نوشته به بررسی آنها میپردازیم. دیدگاه علامه طباطبائیبا توجه به گرایش رئالیستی ایشان، در تقابل آشکار با انواعی از نومینالیسم است. این تقابل درحوزههای هستیشناسی، معرفتشناسی، قضایا و روش بنیادین با روش تحلیلی و استنتاجی نشانداده شده است.
خلاصه ماشینی:
"برخی تصورکردهاند که نومینالیسم دقیقا به این معناست که کلی را مشترک لفظی بدانیم، درحالیکه اشتراکلفظی دانستن کلیات، اعم از مدعای نومینالیسم است؛ زیرا اشتراک لفظی به دو صورت تصویرمیشود: گاهی لفظ از آن جهت بین مدالیلش اشتراک دارد که ذهن با انتزاع خود به مفهومی مشترک میان مدالیل رسیده است، گرچه این مفاهیم هیچ ارزش وجودی ندارند، بلکه تنها ساخته ذهناند وحتی در ضمن افراد کلی نیز وجود ندارند؛ اما گاهی لفظ از آن جهت که ویژگی خاصی داردمیتواند بر افراد کثیرین دلالت کند و اساسا هیچ طبیعت و حتی مفهومی وجود ندارد که این اطلاقعام را توجیه کند.
در حقیقت پس از پذیرفتن مفهومی که هم عروض و هماتصافش ذهنی است، این پرسش هنوز باقی است که این وصف قابل صدق بر کثیرین درباره کلیعقلی از کجا ناشی شده است؟ آیا مفهوم کلی اولا و بالذات مربوط به ذهن است و سپس برایفهم بیشتر خارج از آن مدد میجوییم یا اینکه این وصف اولا و بالذات مربوط به خارج است وذهن در مسیر رسیدن به واقع آن را درمییابد (کلی عقلی) و در مرحلهای از انتزاع، به صورتکلی منطقی نیز آن را تصور میکند؟ پاسخ به این پرسش است که نومینالیسم را از واقعگرایی وذاتگرایی جدا میکند و این همان پرسشی است که ما با تمسک به کلی عقلی، که یک پای آن درخارج و پای دیگر آن در ذهن است، بدان پاسخ میگوییم؛ حال آنکه نومینالیسم با رد هرگونهمنشأ واقعی برای مفاهیم کلی ذهنی، وصف قابلیت الفاظ جهت بینهایت استعمال برای مدالیلشرا تنها ناشی از خود لفظ میداند نه ماهیت."