چکیده:
کهن ترین نظریه درباره ماهیت صدق و کذب، نظریه مطابقت صدق ارسطویی یا تعریف حقیقت و صدق قضایا به سازگاری آن با واقع است که فلاسفه مسلمان، معیار صدق و کذب را براساس همین نظریه توجیه، و از واقع قضایا به «نفس الامر» تعبیر کرده اند. تعریف حقیقت و صدق قضایا به مطابقت با «نفس الامر» در میان حکمای اسلامی، موجب پیدایش این اشکال شده است که دیده اند انطباق این تعریف درباره قضایای ذهنیه و حقیقیه ناموجه جلوه می کند؛ ازاین رو در پی آن بوده اند که با تحلیل مفهوم «نفس الامر»، نحوه صدق قضایای مختلف را با واقع نشان دهند. ایشان در تحلیل مفهوم «نفس الامر» و انطباق آن بر انواع قضایا، تفاسیر مختلفی آورده اند که ازجمله تفسیر «نفس الامر» به «عقل فعال»، «واقعیه کل شی ء بحسبه» و... که مشهورترین آن آرا، تفسیر «نفس الامر» به «نفسی الشی ء» یا «شی ء فی حد ذاته» است؛ و نوشتار حاضر به توضیح و بررسی آن می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"برای شناخت مفهوم «نفس الامر»، پرسش های پرشماری به ذهن می رسد: مراد فلاسفه از دو کلمه نفس و امر چیست؟ غرض آنها از افزودن نفس به امر، و ترکیب این عبارت چیست؟ چه اقوالی درباره «نفس الامر» مطرح شده است؟ در این تعبیر که می گوییم قضایای صادق مطابق با خارج است و قضایای کاذب مطابق با خارج نیست، منظور از خارج چیست و چگونه می توان مطابقت و عدم مطابقت با خارج را سنجید؟ ملاک صدق و کذب در قضایا چیست؟ فلاسفه اسلامی در مقام حل اشکال و پاسخ به این پرسش ها، به تقسیم قضایا بر سه قسم خارجیه، ذهنیه و حقیقیه پرداخته و مناط صدق هریک را به گونه ای خاص بیان کرده اند.
پس عملا گویی صورت و معانی کلیه از خزانه حافظه پاک شده است و عقل فعال دیگر خزانه برای نفس انسان فراموش کار نیست؛ و چون هنگام نسیان در ادراکات عقلی، زوال کامل صورت می پذیرد و این امر درباره احکام کاذبه هم جاری است، پس به حکم استدلال فلاسفه، می باید «صور کاذبه» هم در «عقل فعال» منقش باشد تا امکان به خاطر آوردن صور معقول صادق یا کاذب فراموش شده، از طریق اتصال به «عقل فعال» فراهم گردد؛ درحالی که ارتسام صور کاذبه در موجود والایی چون عقل فعال جایز نیست (حلی، 1366، ص 46)."