چکیده:
حمل ماهیات بر واقعیات تشکیل دهنده ملا خارج به حمل هو هو و بدون واسطه در عروض، به ضمیمه این آموزه که مفاد حمل هو هو اتحاد و این همانی موضوع و محمول در مصداق است، سالیان دراز به طور ارتکازی این تفسیر را در ذهن فیلسوفان در پی داشت که واقعیات خارجی شهرت یافته است. « اصالت ماهیت » همان ماهیات اند؛ تفسیری که در چند سده اخیر به شیخ اشراق با تکیه بر همین ارتکاز، کمر همت بر اثبات اعتباریت وجود بست و بر فرد نداشتن مفهوم وجود در خارج و نفی صورت عینی برای آن اصرار ورزید و نتیجه این تلاش او در ذهن فیلسوفان این بود که ماهیت اصیل است و وجود اعتباری. میرداماد که خود با شیخ اشراق هم رای است، احتمال عقلی این شق را نیز مطرح کرد که وجود در خارج فرد داشته، اصیل باشد و ماهیت از خارج منتفی و اعتباری باشد، ولی او این شق را در حد فرضی عقلی مطرح کرد و به بطلان آن یقین داشت.
صدرالمتالهین برخلاف همه اندیشمندان پیش از خود، با تاثر از آثار عرفا و با کمک گرفتن از شهود، بر آن شد که شق اخیر، یعنی اصالت وجود و اعتباریت ماهیت درست است. او این مدعا را با براهین متعددی ثابت کرد و بدین نحو پای ماهیت را از خارج برید و زنجیری را که احکام ماهوی به دست و پای عقل در کشف احکام واقعیات بسته بودند، پاره کرد و به اثبات احکام ی جدید و باز کردن گره هایی ناگشوده نایل آمد که پیش از او کسی توفیق آن را نداشت. اکثر اندیشمندان پس از صدرالمتالهین در حوزه فرهنگ اسلامی شیعی با او هم رای اند و بر اکثر اندیشه های او صحه گذاشته اند. از جمله آنها، حکیم آقاعلی مدرس زنوزی است که از شارحان قوی حکمت متعالیه به شمار می آید و این مقاله به تصو یر و اثبات اصالت وجود در آثا ر او
اختصاص دارد.
The fact that essences are directly and without any medication predicated of objective realities and the fact that such predications end up in tautology with the subject and predicate having the same instance caused philosophers from the time immemorial to think instinctively that objective realities are nothing other than essences- an interpretation known in later centuries as "fundamentality of essence". Based on this instinctive understanding Suhrawardi tried to prove that existence was respectival، having no instance in the real world and no real image [in mind]. His endeavors led philosophers to believe that essence was fundamental and essence respectival. Mir Damad has however touched the probability that existence be fundamental and essence respectival. He dealt with it as mere mental consideration، believing that it was false. Contrary to all his preceding philosophers، Mulla Sadra، being under the influence of mystics and relying on intuition، proposed that the latter that is the fundamentality of existence and non-fundamentality of essence was the right option. He proved his theory with the help of several arguments، considering thus essence as having nothing to do with the external world and freeing thus intellect from the clutches of essence. By doing so، he made new discoveries and solved many problems that were not solved previously. Most post-Sadrian Shiite thinkers agree with Sadra approving of many of his views. Among these thinkers، is Mudarris Ali Zynoozi، a powerful commentator of transcendental theosophy. The present article is an attempt to give an image of his version of fundamentality of existence.
خلاصه ماشینی:
"مطابق و محکی این ماهیات چیست؟ احکام آنها به کدام مصداق ناظر است؟ خامسا، همین اشکال را میتوان در مفهوم وجود نیز مطرح کرد؛ زیرا معنای وجود، مانند معنای ماهوی، در ذهن موجود است، اما بنا بر براهین اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و نیز به گفته صریح صدرالمتألهین، این معنا در خارج موجود نیست؛ چراکه نه فرد و حقیقت وجود بهذهنآمدنی است (همو، 1382الف، ج1، ص6؛ 1363، ص24) و نه معنای وجود در خارج یافتشدنی است؛ نسبت معنای وجود در ذهن و حقیقت و فرد آن در خارج نسبت یک حقیقت موجود در دو موطن نیست، بلکه نسبت دو سنخ حقیقت است (ر.
از باب مثال، مضمون این سه گزاره در خصوص معنای وجود این است که آنچه در خارج یافت میشود، فرد وجود است؛ یعنی هویاتی که مصداق بالذات معنای وجودند، نه خود معنای وجود، ولی عقل این معنا را نیز بهواسطه صدقش بر هویات خارجی، در خارج موجود میپندارد و در پی آن، ممکن است به غلط این گمان پدید آید که معنای وجود و فرد وجود، یک سنخ حقیقتاند که در دو موطناند: ذهن و خارج، و نتیجه گرفته شود که همان حقیقتی که در موطن ذهن معنای وجود است، خودش در موطن خارج فرد و حقیقت وجود است؛ درست همانگونه که فیلسوفان معتقد به اصالت ماهیت درباره ماهیات میاندیشند.
1 سرانجام اشکال مرحله چهارم این است که گمان رفته است صدق بالذات معنا یا ماهیتی بر هویتی خارجی و به تعبیر دیگر، حمل آن بر هویت خارجی به حمل هوهو و بدون واسطه در عروض، مستلزم موجودیت خود آن معنا و ماهیت در آن هویت است؛ بهطوریکه مثلا معنای «علی انسان است» که در آن علی به هویتی خارجی اشاره است، برای توضیح دراینباره، ر."