چکیده:
از آنجایی که عمده ادله خودگرایی از سنخ ادله عقلی و فلسفی است؛ نمی توان با اقامه شواهد تجربی به نقض آنها پرداخت.
نظریه خودگرایی مدعی است تنها انگیزه افعال انسان را نفع خود او تشکیل می دهد، ولی دیگرگرایی مدعی تکثر انگیزه هاست و ادعای عمومیت انگیزه های خودگروانه را رد می کند، بدین ترتیب دیگرگرایی روان شناختی برخلاف خودگرایی، ادعایی غیرفراگیر و محدود دارد و برای اثبات مدعای خود کافی است موارد معدودی از اعمال یا امیال دیگرگروانه اصیل را تبیین کند.
برای خودگرایی روان شناختی ادله چهارگانه ای مطرح شده است که پس از بررسی این ادله روشن می شود که برخی از آنها مغالطه آمیز هستند و برخی دیگر ناتمام. در نهایت می توان گفت خودگرایی روان شناختی ادعایی بی دلیل است و ازاین رو مهم ترین دلیل نظریه خودگرایی اخلاقی ابطال می شود.
Psychological egoism is known as a descriptive theory regarding the only end of human activity to be self-interest. This paper has tried to study the proofs of the theory critically. At first, the role of reason and feelings in forming human will have been explained. To do so, Hume and Kant`s views have been reconsidered and, finally, that of Hume with a partial addition has been preferred. It should be stated that the main proofs of egoism are essentially philosophical, and, therefore, one may not oppose them by experience. Altruism, on the contrary, views human motivations to be numerous and argues against egoist overall motivations. In this way, the claim of psychological altruism, contrary to egoism, is limited, and, therefore, it can be proved with some small cases of altruist fundamental acts or tendencies. Psychological egoists have presented four proofs for the theory, some include fallacy and others are incomplete. Finally, it can be said that the theory is baseless, and, therefore, the most important proof of ethical egoism is in vain.
خلاصه ماشینی:
حال سؤال اين است که خودگرايي و ديگرگرايي بهمثابه نظريههاي توصيفي در باب «انسان آنچنانکه هست» چه نوع ادعايياند؛ آيا ادعاهايي فلسفياند که در برابر هر شاهد تجربياي، انعطافپذيرند يا ادعاهايي تجربياند که ميتوان با شواهد تجربي نقضشان کرد؟ بهعبارتديگر آيا امکان دارد خودگرايي و ديگرگرايي بهصورت پيشيني (ماقبل التجربه) اثبات شوند؟ شايد به نظر برسد اين امکان فقط براي خودگرايي وجود داشته باشد، ولي ميتوان فرض کرد کساني مانند دورکيم که به اصالت اجتماع در برابر اصالت فرد معتقدند، بتوانند براساس اصول موضوعه و کمابيش بهصورت پيشيني به نفع ديگرگرايي استدلال کنند و اميال ديگرگروانه را يک ميل اصيل در سرشت انسان قلمداد کنند.
(شيدان شيد، 1383: 198) با اين بيان ابتدا عواطف و اميال تعيين ميکنند چه چيزي مطلوب و متعلَّق ميل است، آنگاه عقل بهعنوان کارشناسِ خبره در ابزارشناسي، وسايل دستيابي به آن را تعيين ميکند؛ ازاينرو، بنابر نظر هيوم: عقل فقط برده انفعالات است و بايد باشد، و هرگز مدعي هيچ منصب ديگري جز خدمت و اطاعت آنها نيست.
به نظر ميرسد با اين توسعه در معناي لذت، ادعاي نخست لذتگرايي اثبات ميشود؛ زيرا هيچ عملي از انسان سر نميزند مگر اينکه نسبت به آن ميل داشته باشد و هر ميلي مستلزم لذت هنگام برآورده شدن آن يا لااقل هنگام پيگيري آن است؛ پس هر عمل ارادياي مستلزم لذتي براي فاعل است و همه اعمال انسان، اعمال لذتبخش يا رنجزدا هستند.
اما درباره ادعاي دوم چه ميتوان گفت؟ آيا انگيزه اصيل انسان در همه اعمالش رسيدن به لذت است؟ ظاهراً براي اين ادعا دليل خاصي ارائه نشده است.